محمود برهانی

مجموعه مقالات و اشعار

محمود برهانی

مجموعه مقالات و اشعار

محمود برهانی
کلمات کلیدی
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه

۱۲ مطلب در مرداد ۱۳۹۳ ثبت شده است

­­بسم الله الرحمن الرحیم پیرامون حقیقت1 جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند حافظ اگر چه میل به حقیقت و پیروزی درستی بر نادرستی در نهاد آدمی به ودیعت است اما اختلاف های راجع به حقیقت نیز تقریباً به تعداد نفوس آدمیان است. پیرامون حقیقت هم مباحث مفصلی صورت گرفته است و تصور می کنم نیازی به واگوی دوباره نیست. آنچه علت نگارش این سلسله مطالب است، حجیم بودن مباحث مربوط به حقیقت است که در جهان مجازی و سریع امروز، اکثریت را وقتی کافی یا توجهی لازم به این مقوله نیست. بنا بر این، در این مطالب تلاش می شود، شکل ساده و خلاصۀ مباحث مربوط به حقیقت را بی آن که بخواهیم متکی به نظر یا منبع خاصی باشیم بیان کنیم: 1- گاهی حقیقت و واقعیت به جای همدیگر به کار می رود. واقعیت، حالت یا رویدادی است که موجود است و ممکن است حقیقت باشد یا باطل. درست باشد یا نادرست. در مقابل، حقیقت، مفهوم، حالت یا رویدادی است که درست است اما ممکن است وجود داشته باشد یا نه. پس گاهی حقیقت و واقعیت یکی می شود و در اکثر مواردی که مربوط به آدمی است، مختلفند. در جهان هستی اما (به جز اکثر امور تحت ارادۀ انسان) همواره حقیقت و واقعیت یکی هستند. 2- آدمی در جستجوی حقیقت، نظم خاصی ندارد و بی نظم خاص به جستجوی حقیقت رفتن، ما را ناکام می کند. نظمی که باید در جستجوی حقیقت بر ما حاکم باشد، مبتنی بر نیازهای ماست. یعنی یافتن حقیقتی مشخص باید بلافاصله تکلیف نیازی مشخص و دارای اولویت را در همان مقطع زندگی ما تعیین کند. انسان گرسنه ای که تکلیف حقیقت عملکرد خود را در برابر جامعه و حقیقت علت گرسنگی خود و سیری دیگری را در نیازهای عادی روزانه مشخص نکند، جستجوی حقیقت کائنات دور از دسترس یا مفاهیم فرامادی، بیراهه رفتن است. با این حال، به نحو حیرت آوری، این موضوع در مورد نخبگان استثناست. نخبگان ثروتمند که غم نان ندارند، معمولاً اهل تفکر نیستند و بار تفکر بر دوش نخبگانی است که عشق به حقیقت آنان را به کلی از غم نان غافل می کند. بنا بر این، اولویت بندی جستجوی حقیقت برای عموم مردم مصداق دارد و آن که نان ندارد، جز به نان نباید بیندیشد. نخبگان در این امر مستثنایند. 3- ابزار جستجوی حقیقت، به نوع حقیقت بستگی دارد. نوعی از حقیقت را می توان در آزمایشگاه تجربی علم مورد بررسی قرار داد و طبعاً ابزار درست در اینجا دانش تجربی است. نوعی دیگر از حقایق، خارج از دسترس علم تجربیند و لاجرم ابزار خاص خود را می طلبند که در جای خود بدان خواهیم پرداخت اما یک حقیقت مهم این جا وجود دارد. اگر دانش تجربی، مطلبی را اثبات کند و در مقابل، کسی مدعی خلاف آن از طرق دینی یا شهودی یا ... باشد، یقیناً این فرد مدعی در پی کلاهبرداری از مردم است زیرا تاریخ بشر نشان داده است که هرگاه کسی از امور مقدس سخن بگوید و کلاه خود را هم برای دریافت اعانه دوره بگرداند، یقیناً شیادی است ضد هر حقیقت. آنان که شیفتۀ حقیقتند و از آن سخن می گویند هرگز هیچ کمکی را حتی در قبال عشقشان به حقیقت دریافت نمی کنند بلکه انواع ستم ها نیز بدانان می رود. این ملاک مهم را فراموش نکنیم.     بادا که خداوند ما را راهنما باشد.
  • سیدمحمود برهانی
­­بسم الله الرحمن الرحیم خطر جایگزین ها4 مقایسۀ شش زبان بسی رنج بردم در این سال سی عجم زنده کردم بدین پارسی نمیرم از این پس که من زنده ام که تخم سخن را پراکنده ام حکیم فردوسی در بخش قبل، قرار شد مقایسه ای کوتاه بین شش زبان انجام دهیم. اطلاعات مربوط به این مقایسه در چهار زبان اروپائی از The Life and Times of the English Language چاپ نیویورک. نشر  Times Book گرفته شده است. حسب اطلاعات این منبع، لغت نامۀ وبستر به زبان انگلیسی دارای 460 هزار واژه است و در همین حال، بزرگ ترین لغت نامۀ زبان آلمانی به عنوان دومین زبان اروپائی 200 هزار واژه دارد. برترین لغت نامه های دو زبان فرانسه و روسی نیز به ترتیب 150 و 130 هزار واژه دارند. این آمار مربوط به آخرین ویرایش این لغت نامه ها در سال 1983 هستند. در مقابل، فرهنگ تاج العروس نگارش قرن سیزدهم هجری با 20 جلد، لسان العرب، نگارش قرن هشتم هجری با 15 جلد، العین خلیل بن احمد نگارش قرن دوم هجری با 9 جلد، تهذیب اللغه ازهری نگارش قرن چهارم هجری با 15 جلد، المحیط صاحب بن عباد، نگارش قرن چهارم هجری با 11 جلد، شمس العلوم حمیری، قرن ششم، 12 جلد، دارای آنگونه شمار لغتند که زبان های اروپائی اصلا قابل مقایسه با آن نیستند. یک مثال، این گستردگی شمارش نشده را نشان می دهد. واژه نامۀ الغریب المصنف ابوعبید هروی، قرن سوم که فقط به لغات غریب پرداخته، با دو جلد، به تنهائی بیش از زبان انگلیسی دارای واژه است. توجه کنیم که اکثر این قوامیس متعلق به بیش از ده قرن قبل است و فرهنگ انگلیسی متعلق به حدود سی سال قبل. بر این مطلب، ویژگی های خاص زبان عربی را باید افزود که در هیچ زبانی همتا ندارد (به عنوان مثال صرف منظم افعال و اسماء که در تمام مخارج سه و چهار حرفی یکسانند و کار یادگیری زبان را بسیار آسان می کنند و نیز خود همین ریشه های سه و چهار حرفی و ویژگی های دیگر که در مباحث شناخت قرآن مفصل تر بیان شده است) و این همه البته حاصل زحمات محمد بن سیبویه شیرازی است که متأسفانه گوری غریب در بلواری به نام خودش در شیراز دارد و تأسف بیشتر این که نه تنها مردم عادی بلکه رادیو تلویزیون رسمی این کشور، نام این بزرگ ایرانی را به غلط تلفظ می کنند و حال آن که اسماء مختوم به «ویه» در زبان عربی، تلفظی مشخص دارد مانند بابویه، قولویه و ... زبان پارسی نیز اگرچه به پای زبان عربی نمی رسد اما از تمام زبان های اروپائی به مراتب برتر است و این در حالی است که بسیاری از واژگان زبان پارسی را فقط باید در ادبیات و واژه نامه ها جست و بسیاری نیز به کلی از بین رفته است و فقط شکلی از اشکال صرف شدۀ آن باقی است. در کارآئی این زبان همین یک مثال بس است که با وجود گستردگی شگفتی آور زبان عربی، تا زمان هارون الرشید عباسی، دفاتر دولتی را به زبان پارسی می نگاشتند و در این زمان بود که به دستور این خلیفه و باز هم توسط خود ایرانیان، دفاتر به زبان عربی باز گردانده شد. اکنون به این مطلب مهم توجه کنیم که کلیۀ علوم انسانی، تفکر آدمی را نطق درون نامند و اثبات شده است که تفکر بدون استفاده از واژه ممکن نیست که دوستان می توانند به راحتی این را بیازمایند و تلاش کنند که بدون فکر کردن به یک واژه، آیا می توانند در مورد معنای آن واژه بیندیشند؟ نیتجه، منفی است. اکنون چه باید گفت بدانان که تغییر خط را درمان دردهای این ملت یا تازیان می دانند؟ متأسفانه این مبحث با این شماره به پایان نرسید. علل واقعی بی سوادی نسل جوان کشور را در آخرین شماره خواهیم دید، اگرچه این خود مبحثی مفصل است و لاجرم باید به بیان فهرست وار آن بسنده کنیم.   بادا که خداوند ما را راهنما باشد.
  • سیدمحمود برهانی
­­بسم الله الرحمن الرحیم خطر جایگزین ها3 تعویض خط فارسی به پینگلیش 2 ترسم نرسی به کعبه ای اعرابی کاین ره که تو می روی به ترکستان است اکنون به بررسی پیش فرض های پیشنهاد تعویض خط فارسی بپردازیم: 1- ترکیه در زمان کمال آتاتورک و معاصر با رضا خان، خط خود را عوض کرد اما رضا خان از این کار امتناع کرد و مقایسۀ پیشرفت دو کشور نشان می دهد که ایران در آن زمان بسیار بیشتر از ترکیه پیشرفت کرد. از زمان تعویض خط ترکیه سال ها می گذرد و هیچ جامعه شناس یا عالم هر یک از علوم انسانی، پیشرفت ترکیه را به تعویض خط آن ربط نمی دهد. در مورد تاجیکستان نیز ارتباط تعویض خط و پیشرفت اثبات نشده است. 2- سرعت یاد گیری الفبای ایسلند در مقابل الفبای عربی مربوط به تفاوت این دو زبان است. بنده از ایسلند و الفبایش اطلاع ندارم اما می دانم که عربی، گسترده ترین و جامع ترین زبان جهان است. این البته بحثی فنی است که اینجا محل آن نیست و در مباحث شناخت قرآن کریم به تشریح توضیح داده ام. معضل بی سوادی جهان عرب هیچ ارتباطی با خط آن ندارد. 3- بی سوادی فرزندان ما که نمی دانند اسطرلاب را چگونه بنویسند به دلیل فاجعه ای است که نظام جمهوری اسلامی بر فرهنگ و آموزش مخصوصاً در هشت سالۀ دولت آقای احمدی نژاد وارد کرده است. زمان زیادی نیست که فراموش کرده باشیم فقط کافی بود تا کلاس پنجم درس بخوانیم تا تمام واژگان را به درستی بشناسیم و بنویسیم. نگارش نامه های وزین اداری و شخصی شاهد این مدعاست. 4- پیچیدگی خط باعث نشده یادگیری ها به حاشیه رود چون خط فارسی یکی از رساترین خطوط است بلکه عامل قبلی باعث این امر است. دو عبارت «فرهنگ جامعه همزمان جهانی نشود» و «مردم فرهنگ بین المللی را خوب یاد نگیرند» به شوخی شبیه است. مگر مقولۀ فرهنگ از یک مؤلفۀ ساده تشکیل شده که بتوان اینگونه جسورانه بر آن حکم راند؟ اکنون خلاصتاً گزاره های منطقی این موضوع را توضیح دهم. در منطق به سه روش، حکم کلی، استنتاج و موارد جزئی بر آن تطبیق داده می شود. اصلی ترین و محکم ترین روش، قیاس منطقی است که کبرائی اثبات شده به بیان حکمی کلی می پردازد. آنگاه صغرائی اثبات شده، موضوع جزئی را بر حکم کلی عرضه می کند و نهایتاً نتیجه که حکم صحیح دیگری است به دست می آید. هیچ یک از گزاره های ادعا شده بر قیاس متکی نیست. استقراء، روشی است که کلیۀ افراد مجموعه را بررسی می کند و اگر حکمی در مورد همه صادق بود، آن را به عنوان حکمی کلی می پذیرد اما اگر مجموعه، باز باشد و بتواند بر آن افرادی دیگر اضافه شود یا این که مجموعه، متغیر باشد، صحت حکم استقرائی منوط به بررسی مجدد افراد است. گزاره های ادعا شده اول تا سوم از همین دست هستند اما هیچ یک از شرایط استقراء در مورد آن رعایت نشده است و لذا منطقاً نمی تواند قابل اعتنا باشد. به عنوان مثال، بسیاری از ممالک پیشرفته، خطی به جز انگلیسی یا در اینجا، پنگلیش دارند البته اگر بتوان موضوع استقراء را پنگلیش نامید. آخرین گزاره، تمثیل منطقی است که اصولاً در منطق قابل اعتنا نیست. پوزش می خواهم که مجبور شدم خلاصتاً موضوعات منطقی را مطرح کنم و شاید برای برخی خوانندگان، مبهم باشد. جایگاه وبلاگ بیش از این اجازه نمی دهد. در شمارۀ بعد، با مقایسه ای خلاصه بین شش زبان پارسی، عربی، انگلیسی، فرانسه، آلمانی و روسی و نیز نگاهی کوتاه به علل بی سوادی نسل جوان فعلی کشور، امیدوارم این مطلب به پایان برسد.   بادا که خداوند ما را راهنما باشد.
  • سیدمحمود برهانی
­­بسم الله الرحمن الرحیم خطر جایگزین ها2 تعویض خط فارسی به پینگلیش 1 نه هر که چهره برافروخت دلبری داند نه هر که آینه سازد سکندری داند نه هر که طرف کله کج نهاد و تند نشست کلاه داری و آئین سروری داند هزار نکتۀ باریک تر ز مو اینجاست نه هر که سر بتراشد قلندری داند خواجه شیراز در مطلب نخست، از جایگزین های بدلی به جای اصلی ها گفتیم و این که وجود این بدلی ها، کمترین خطرش این است که استانداردهای اصلی به کلی از یاد می رود. این موضوع مخصوصاً در صحنۀ فرهنگ ضررهای جبران ناپذیری دارد و بنا شد یک نمونه را به نقد بنشینیم: یک استاد زبان یکی از معتبرترین دانشگاه های کشور - اگر برای دانشگاه ها و آموزش به شدت تخریب شدۀ کشور، اعتباری قائل باشیم - با پیشفرض های زیر، پیشنهاد کرده است که آئین نگارش دیکتۀ پارسی را به پینگلیش عوض کنیم یعنی واژگان پارسی را با حروف انگلیسی بنویسیم. پیشفرض های نامبرده بدین قرار است: 1- ترکیه و تاجیکستان بعد از تعویض خط پیشرفت های زیادی کرده اند. 2- الفبای ایسلند به مدت 45 دقیقه قابل یادگیری است اما عربی و چینی زمان زیادی یادگیریش وقت می برد و لذا غیر قابل تصور است که روزی جهان عرب و چین، جشن ریشه کن شدن بی سوادی بگیرند. 3- فرزندان ما از شش سالگی به مدرسه می روند و تا لیسانس درس می خوانند اما اسطرلاب را نمی دانند چگونه بنویسند. 4- پیچیدگی خط باعث شده یادگیری ها به حاشیه رود، فرهنگ جامعه همزمان جهانی نشود و مردم فرهنگ بین المللی را خوب یاد نگیرند. 5- اگر چین رسم الخطش را به پنگلیش تغییر می داد، از حالا خیلی بیشتر پیشرفت می کرد. این مورد به نظر می رسد نظر شخصی دوستی ارجمند است که مطلب را نقل قول فرمودند در تأیید مطلب استاد مذکور که اتفاقاً استاد زبان هم هست و انگیزه ای شد برای نگارش این چند مطلب. با توجه به این که مطالب وبلاگ عموماً حجم مشخصی را در بر می گیرد، پاسخ مشروح و مستدل به این موارد را به فردا واگذار می کنم و از دوستانم می خواهم به این موارد و ارتباطات آن بیندیشند.   بادا که خداوند ما را راهنما باشد.
  • سیدمحمود برهانی
به جنون کشیده کارم به پای ناز تنت بهترین چکامۀ من فدای بارش مهرت تبارنامۀ من برقص و هر چه نبی را به انتباه بخوان برقص دختر کولی در این چکامۀ من در آن زمان که نرقصی چه جای من باشد؟ در آن اذان که نباشی چرا اقامۀ من؟ مرا به جز تو به هیچ آرزو نیازی نیست تو خط به خط بسرا خط به خطّ خامۀ من به جام چشم خمارت بنوش تلخی رنج به آبشار نگاهت بپوش جامۀ من که آخرین نفسم در تنفست باشد بگو که موی شبت می دهد ادامۀ من بگو بگو که به قربانیت سزاوارم بیا پر است ز عطر تو فطر شامۀ من ولایت 20 مرداد 93
  • سیدمحمود برهانی
­­بسم الله الرحمن الرحیم خطر جایگزین ها1 آسیب رسانی مطبوعات بدلی سال ها دل طلب جام جم از ما می کرد آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا می کرد گوهری کز صدف کون و مکان بیرون است طلب از گمشدگان لب دریا می کرد خواجه شیراز گسیختگی جامعۀ کنونی ایران آنگونه همه جانبه است که اگر به عمق آن توجه کنیم، وحشتی خردکننده ما را فرا خواهد گرفت. ابعاد مصیبت از هر سو که بنگریم، آشکار است و گفتن از همۀ آن ها نه به دلیل شرایط سیاسی، ممکن است و نه در توان اندکی چون من. آنچه امروز می خواهم مطرح کنم، خطر بدلی هاست که بر جای اصلی ها و واقعی ها نشسته اند که در همۀ صحنه ها می توان مشاهده کرد و اینجا مخصوصاً صحنۀ مطبوعات مورد نظرم است. اواسط دورۀ رئیس جمهوری سید محمد خاتمی بود که کل مطبوعات یکجا تعطیل شد و پیش و پس از آن، ارگان های دولتی مأمور شده بودند که جهت خالی نبودن عریضه، هر یک به انتشار روزنامه ای اقدام کنند که از آن میان، صدا و سیما و نیز قوۀ قضائیه را به یاد دارم. پس از آن، این جریان ظاهراً دنبال شده است و البته در شکل و شمایل مطبوعات مستقل و نه وابسته به نظام و باز البته با ادعای فهم و دانش و ارائۀ راه حل برای مشکلات کشور. وقتی کسی چیزی ندارد خیالش راحت است که ندارد و دیگر تصورش را از واقعیت آن چیز از دست نمی دهد اما وقتی به جای آن، چیزی بدلی داشته باشد، به کلی فهم خود را از اصل آن چیز از دست می دهد و به جای آن، فهمی بدلی می نشیند. نمونه اش اجناس بی کیفیت که اگر نمونۀ با کیفیتش را تجربه نکرده باشیم، تصور می کنیم کارکرد آن همین است که شاهدیم و تنها با مقایسه با نمونۀ اصلی، معلوم می شود که واقعیت این جنس بدلی چیست. تا آنجا که به اجناس مادی مربوط می شود، این پدیده فقط به داشتن های مادی ما ضربه می زند اما فاجعه را زمانی متوجه می شویم که همین پدیده را در عرصه های غیر مادی مخصوصاً عرصۀ فرهنگی بنگریم و از تمام عرصه های فرهنگی اینک به مطبوعات توجه می کنیم: مطبوعات در یک نظام آزاد، هادی جامعه اند زیرا اندیشمندان، نظرات خود را در آنجا مطرح کرده، در تضارب و تبادل آراء، بهترین ها گزینش می شود. این، کارکرد مطبوعات اصلی است و اما در مطبوعات بدلی، فقط نظراتی مطرح می شود که از آنِ نخبگان واقعی نیست. نخبگان واقعی یا ممنوع القلمند یا منزوی یا فراری یا زندانی و یا ساکن گورستان. لاجرم، راه حل های مطرح شده مصداق این ضرب المثلند که خواست ابرویش را درست کند، چشمش را کور کرد. یک نمونه از این راه حل ها را در بخش دوم همین مطلب می نگریم.   بادا که خداوند ما را راهنما باشد.
  • سیدمحمود برهانی
دختر کولی کولی به رقص آمد و من مست دیدنش وآن خنده های از ته دل را شنیدنش ای بی خبر از آنچه در این حلقه می رود کمتر ملامتم کن از افسون دیدنش آن مارگونه قامت و آن چشم مهربان وآن نازچرخشی که گرفته است دامنش آن تن، تنی که هیچ نبودش به جز شکوه گوئی خداست آن تن نه مرد و نه زنش کولی میان حلقۀ دف های بی شمار یک بیضی از مدار زمین گرد گردنش ای نام های سلسله انساب عالیم طردم کنید و عاق برای سرودنش بیزارم از هر آنچه مرا دور می کند از چشم و گونه و خمش دست روشنش ای هر چه کولیان زمان متحد شوید تا زایدم زنی که از او بود زادنش ولایت 19 مرداد 93
  • سیدمحمود برهانی
­­بسم الله الرحمن الرحیم گذرگاه عافیت گام سی و دو و اگر [قرآن کریم] از جانب غیر از خداوند بود، در آن اختلاف زیادی می یافتند قرآن کریم. نساء. آیه 82   حکومت نخست اسلام3 3- نکتۀ اساسی سوم که بیش از سایر مسائل مربوط به نخستین حکومت اسلام باید بدان توجه داشت، در واقع ادامۀ موضوع نخست است. در موضوع نخست گفته شد که پیامبر، حکومت مدینه النبی را به عنوان پیمانی اجتماعی بین ایشان به عنوان زمامدار و مردم مدینه تشکیل دادند. به شکل طبیعی، نقش دوم پیامبر به عنوان زمامدار از اینجا آغاز می شود و ایشان به عنوان رئیس حکومت باید نسبت به مسائلی تصمیم بگیرد که خاص جامعه و شرایط آن زمان است. عدم تفکیک نقش پیامبر به عنوان فرستادۀ خداوند و نقش دوم ایشان به عنوان زمامدار یک نظام سیاسی باعث کج فهمی های بی شماری در مفاهیم دین اسلام شده است که خلاصتاً برخی از آن ها توضیح داده خواهد شد. هنگامی که پیامبر در شهر یثرب که به مدینه النبی (شهر پیامبر) معروف شد، حکومت سیاسی خود را آغاز کرد، در میان اعراب، قوانینی حاکم بود که اکثر این قوانین را پیامبر موقتاً پذیرفت. این قوانین در تقسیم بندی های بعدی به عنوان قوانین امضائی معروف است در مقابل اندک قوانینی که از آن به قوانین تأسیسی نام برده می شود. علت پذیرش اکثریت قوانین جامعۀ عرب، تطبیق آن ها با مفاهیم اسلامی نبود بلکه این، اصلی مسلم در قانونگذاری است که قانون زمانی می تواند مؤثر باشد که با شرایط اجتماعی متناسب باشد و به همین دلیل، پیامبر به ناچار قوانین موجود را که در موارد زیادی هم اجرا نمی شد، پذیرفت و در تثبیت و اجرای کامل آن کوشید تا جامعه با اجرای قوانین آشنا شود و به تدریج همراه با رشد اجتماع، قوانین نیز در جهت اصول اسلام تغییر یابد. به عنوان مثال، گرچه دیۀ قتل یک مرد سال ها قبل از شروع رسالت پیامبر، یکصد شتر تعیین شده بود اما این قانون یا اجرا نمی شد و یا با تبعیض اجرا می شد. معمولاً اگر مقتول، وابسته به قبیله ای نبود، قاتل از پرداخت دیه ابا می کرد و در موارد زیادی هم قبیلۀ مقتول به خونخواهی مقتول، بر قبیلۀ قاتل می تاختند و یک قاتل بسا که باعث جنگ و خون ریزی فراوانی می شد. پیامبر کوشید همین قانون را در مورد همه به شکل مساوی اجرا کند. به همین شکل، باید بین آیات قرآن نیز قائل به تفکیک شد. برخی آیات، کل بشریت را در هر زمان و مکان مورد خطاب قرار می دهد و برخی دیگر، تکلیف مواردی خاص را در حکومت سیاسی مدینه تعیین می فرماید. محققان قرآن کریم به دلیل این که هر دو دسته را وحی لایتغیر فرض کرده اند، مجبور شده اند برای تناقضاتی که بین آنان است، راه حل هائی بیابند که با کلیت آیات قرآن متناسب نیست. قرآن کریم، به صراحت یکی از دلایل وحی و معجزه بودن خود را عدم تناقض و وحدت آیات اعلام می فرماید. از طرفی آیۀ شریفه هر نوع اکراه را در دین رد می کند و در مقابل، تأسیس حقوق ارتداد حکم می کند که هیچ فرزند مسلمانی حق انتخاب دینی دیگر ندارد وگرنه به قتل می رسد. ظاهر مطلب، تناقض را نشان می دهد در حالی که بررسی درست موضوع نه تنها نشان می دهد تناقضی وجود ندارد بلکه راز فرمودۀ خداوند در یک دست و واحد بودن و عدم اختلاف در قرآن روشن می شود. ادامۀ مطلب را در شمارۀ بعد پی می گیریم.   تابستانی دل انگیز داشته باشید همدلان همراه.
  • سیدمحمود برهانی
­­بسم الله الرحمن الرحیم گذرگاه عافیت گام سی و یک و اراده کردیم بر آنان که در زمین، ضعیف نگاه داشته شده اند، منت گذاریم و آنان را رهبران و وارثان قرار دهیم قرآن کریم. قصص. آیه 5   حکومت نخست اسلام2 2- دومین مطلب مهم در خصوص نخستین حکومت اسلامی، اولویت توسعۀ کمی دین اسلام نسبت به توسعۀ کیفی آن است. در جزیره العرب، بت پرستی رواج داشت و قبایلی از یهودیان و نیز بخشی از مسیحیان نیز زندگی می کردند. در کشورهای همجوار هم به همین شکل، ادیان مسیحی، یهودی، زرتشتی و بت پرستی رواج داشت. هدف نخستین حکومت سیاسی پیامبر، ایجاد جامعه ای بود که دین اسلام، دین رسمی آنان باشد و به همین دلیل، برای پذیرش اسلام کافی بود شخص گواهی دهد که خداوند، یگانه است و محمد، پیامبر خداست. این دو موضوع، مرز بین جامعۀ مسلمانان و سایر جوامع را مشخص می کرد. در زمان پیامبر تقریباً تمام جزیره العرب به دین اسلام درآمدند و ایشان، پیام هائی را برای زمامداران کشورهای همسایه ارسال فرمود و در آن، آنان را به دین اسلام دعوت کرد. اهمیت توسعۀ کمی جامعۀ مسلمانان را با توجه به نکتۀ دیگری می توان درک کرد که ذیلاً توضیح داده می شود: از بدو خلقت انسان، سیر تاریخ و جوامع بشری به سوی مقصدی مشخص در حرکت است. نهایت این حرکت، برداشتن کلیۀ مرزها و یکی شدن کل جامعۀ بشری حول محور خداپرستی است که در تمام ادیان آسمانی این موضوع مورد تأکید قرار گرفته است. در واقع، حرکت تاریخ و اجتماع تابع جبری است که خداوند مقرر فرموده است و یکایک انسان ها و نیز جوامع مختلف در چهارچوب این جبر، دارای اختیار کاملند با این قید که حرکت آنان چه فردی و چه اجتماعی به هر شکل باشد، در نهایت، جامعۀ واحد جهانی حول محور خداپرستی محقق خواهد شد. با توجه به این توضیح و در نظر گرفتن این که کلیۀ ادیان آسمانی قبل از اسلام، تحریف شده بودند، رسالت تصحیح حرکت و نیز حفظ آخرین کتاب الهی به شکلی که از دستبرد محفوظ بماند، بر عهدۀ دین اسلام و جامعۀ مسلمانان نهاده شد. توسعۀ کیفی این جامعه، اولویت بعدی بود و اگرچه پیامبر اسلام به صراحت، هدف از رسالت خود را اتمام مکارم اخلاق اعلام فرمودند، باز، توسعۀ کمی جامعۀ اسلامی در اولویت بود.   تابستانی دل انگیز داشته باشید همدلان همراه.
  • سیدمحمود برهانی
تباه تلاشی عبث بود بی عشق رفتن تپش های دل عرضه بر عشرت تن به اغوای رودی رسیدم به مرداب که از وصل دریا سخن گفت با من دلم خفته در حسرت کوچه باغی که حس کردمت مثل شب های روشن خدا را خدا را کجا مانده ای دوست تباه و خرابم ز گرداب ریمن ز میخوارگی های اجباری درد ز همخوابگی های بیگاری زن الا ای زلال دماوند و شش پیر الا ای کمال سحرتاز توسن بیا دوست ای ترمه در ترمه اخلاق بیا ای تماشای امواج ساتن بیا ذوب کن کوره در کوره جان را گذشته است حال من از سود شستن ولایت - 9 مرداد 93
  • سیدمحمود برهانی