فریبا در دشت رمز گونۀ چشمانشاسبی گسسته یال تمنّا راچون عاشقان عهد کهن هر شبنعلش دریده سینۀ صحرا را در جستجوی آن که نمیآیدمن خیره میشوم به نگاه اومیپرسمش ز باور یک عصیانباشد که مانده دیده به راه او دیروزِ رفته ، قصّهگوی فرداستدل خفته لیک در تب زیبائیزیبائی از کرانۀ خاطر رفتباری ، مگر فریب فریبائی
- ۱ نظر
- ۳۰ بهمن ۹۲ ، ۱۳:۰۷