محمود برهانی

مجموعه مقالات و اشعار

محمود برهانی

مجموعه مقالات و اشعار

محمود برهانی
کلمات کلیدی
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه

۱۸ مطلب در آذر ۱۳۹۲ ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم فاجعه آموزش بررسی یک منبع مورد بررسی: نام کتاب: سقوط تعهدات نویسنده: دکتر مهدی شهیدی ناشر: مجمع علمی و فرهنگی مجد مشخصات: چاپ هفتم. یک هزار نسخه. تهران 1392. 272 صفحه. 13000 تومان. درس: حقوق مدنی 1 دورۀ کارشناسی ارشد دانشگاه پیام نور قبل از ورود در بحث، باید گلایه کنم از دوستانی که به وبلاگ، مراجعه اما از اظهار نظر، مضایقه فرموده­اند که این، همانگونه که در مقدمۀ این سلسله مباحث عرض کردم، نوعی بی­توجهی را به موضوعاتی نشان می­دهد که سخت محتاج توجهند. امیدوارم این بی­توجهی مدام نباشد. نخستین بحث را از آموزش عالی برگزیدم. کارشناسی ارشد، سطحی است که محتاج دقت کامل در انتخاب منابع درسی است مخصوصاً دانشگاهی که دانشجو از استاد بهره نمی­برد و صرفاً متکی به منبع مکتوب است. با هم به نمونه­ها بنگریم و سپس به بحث بنشینیم: نمونه یک : مادۀ 270 قانون مدنی می­گوید: «اگر متعهد، در مقام وفای به عهد، مالی تأدیه نماید، دیگر نمی­تواند به عنوان این که در حین تأدیه مالک آن مال نبوده­است، استرداد آن را از متعهد­له بخواهد مگر این که ثابت کند که مال غیر و با مجوز قانونی در ید او بوده بدون این که اذن در تأدیه داشته باشد.» کتاب سقوط تعهدات در صفحۀ 30 در تشریح این ماده می­گوید: «... متعهد حق استرداد [مال غیر را که به عوض مال خود تسلیم کرده] ندارد مگر این که سه امر را اثبات کند. یکی این که مال تسلیم شده متعلق به دیگری است، دیگر این که مالک مال، اذن در تأدیه آن را نداده­است و بالاخره سوم این که تصرف متعهد در مال غیر با مجوز قانونی بوده­است ... اگر متعهد، تعلق مال را به غیر و نیز مجاز بودن تصرف خود را در آن به ثبوت برساند ولی نتواند غیر مأذون بودن خود را نسبت به تسلیم مال اثبات کند، باز هم حق استرداد نخواهد داشت زیرا هرچند اصل عدم اذن اقتضا می­کند که تأدیه غیر معتبر باشد، ولی اصل مزبور قابل اعتنا نخواهد بود چون ظاهر، این است که در یک جامعۀ منظم، شخصی که مالی را در مقام ایفای تعهد خود تسلیم می­کند، این اقدام برای او قانوناً مجاز می­باشد و اصلی که در بالا ذکر شده­است، توان معارضه با این ظهور را ندارد و ادعای بعدی متعهد دایر بر مأذون نبودن در تسلیم، نمی­تواند خدشه­ای بر این ظهور وارد سازد. به علاوه امارۀ تصرف نیز که به سود متعهد­له موجود است، بر اصل عدم اذن حکومت دارد.» اینک با توجه به این بیان مؤلف، روشن است که مؤلف محترم اشراف کامل نسبت به بحث ندارد. به ایرادات انشائی کاری نداریم که دست­کم می­توانست با ارجاع به یک ویراستار، رفع شود، بلکه مهم، تعارض عجیبی است که نشان می­دهد مؤلف محترم اشرافی کامل بر موضوع ندارد. مؤلف محترم مدعی است که اصل عدم اذن، قابل اعتنا نیست اگر چه این اصل اقتضا دارد که تأدیه، غیرمعتبر باشد. چگونه چنین چیزی ممکن است؟ اگر اثبات شود که مدیون، اذن در تأدیه نداشته­است، مال قابل استرداد است که در این صورت، اصل عدم اذن، قابل اعتنا و معتبر است. اگر هم عدم اذن وی اثبات نشود، مال قابل استرداد نیست و علت آن هم عدم اثبات عدم اذن است. در این حالت دیگر اصل عدم اذن وجود ندارد تا معتبر و به قول مؤلف، قابل اعتنا نباشد. در ادامه، مؤلف معتقد است که ظهور صحت پرداخت، معتبر است و عدم اذن، توان معارضه با آن ندارد در حالی که به نصّ صریح مادۀ 270 قانون مدنی که اتفاقاً مورد استناد مؤلف هم هست، در صورت اثبات عدم اذن، این اثبات معتبر است و بر آن ظهوری که مؤلف مدعی است، حاکم و این، عکس ادعای مؤلف است. پس، عدم اذن یا اثبات نشده­است که وجود ندارد تا معتبر باشد یا نباشد و یا اثبات شده­است که معتبر است و با وجود عدم اذن، می­توان مال را (در فرض وجود دو شرط دیگر) مسترد داشت. نمونه دو : مؤلف در صفحۀ 34 می­گوید: «در صورتی که مورد تعهد به سود شخص یا اشخاص دیگر بازداشت شده­باشد، تسلیم آن به متعهدله سبب سقوط تعهد نمی­شود و پس از ثبوت صحت دعوی اشخاص مذکور، متعهد ملزم به تسلیم دیگری در حق ایشان خواهد گردید زیرا مورد تعهد پس از بازداشت، موضوع حق بستانکاران متعهدله قرار گرفته و تسلیم آن به متعهدله سبب تضییع حقوق بستانکاران می­شود.» مؤلف با آن که خود استدلال می­کند که پرداخت مورد تعهد به متعهدله زمانی که متعلق حق ثالث است، صحیح نیست، باز هم در مقام استنتاج می­گوید که پس از ثبوت دعوی ثالث، متعهد باید تسلیم دیگری در حق ثالث به عمل آورد در حالی که این امر صحیح نیست و چون مورد تعهد، متعلق حق ثالث است، پس تسلیم آن به متعهدله، نادرست است و باید به ثالث تسلیم شود. بنا بر این، در صورت اثبات حق ثالث، تسلیم دیگر باید در حق متعهدله به عمل آید نه در حق ثالث، آنگونه که مؤلف اعلام کرده­است. نمونه سه : مؤلف در صفحۀ 44 می­گوید: «در قانون مدنی ایران، تعریفی از ماهیت حقوقی ایفای تعهد به وسیله تأدیه موضوع متفاوت با مورد تعهد به عمل نیامده و وضعیت این عمل حقوقی صریحاً مشخص نشده­است. با این حال، صحت و اعتبار آن از مفهوم مخالف ماده 275 این قانون که مقرر می­دارد: متعهد­له را نمی­توان مجبور کرد که چیز دیگری به غیر آنچه که مورد تعهد است قبول نماید اگرچه آن شیء قیمتاً معادل یا بیشتر از موضوع تعهد باشد، به روشنی استنباط می­شود.» مفهوم مخالف این ماده چیست؟ که مؤلف می­گوید باعث اعتبار و صحت ایفای تعهد به وسیلۀ موضوع متفاوت با مورد تعهد است. این ماده دو عبارت دارد. عبارت اول می­گوید: « متعهد­له را نمی­توان مجبور کرد که چیز دیگری به غیر آنچه که مورد تعهد است قبول نماید » که نمی­توان برای آن مفهوم مخالفی فرض کرد زیرا اگر بگوئیم : « متعهد­له را می­توان مجبور کرد که چیز دیگری به غیر آنچه که مورد تعهد است قبول ننماید » مفهومی مضحک به دست می­آید. عبارت دوم هم جملۀ وابسته­ای است که با "اگرچه" شروع می­شود که معنای آن وابسته به معنای جملۀ نخست است و اگر بخواهیم برای آن مفهوم مخالفی فرض کنیم، باید بگوئیم: « اگرچه آن شیء قیمتاً معادل یا بیشتر از موضوع تعهد نباشد [متعهد­له را می­توان مجبور کرد ...]» حال با توجه به این که اصولاً این ماده دارای مفهوم مخالف نیست، چه مفهوم مخالفی را مؤلف محترم برای آن فرض کرده؟ و اگر فرضاً مفهوم مخالفی را بتوان برای آن تراشید، چگونه منظور جناب دکتر را برآورده می­کند؟ کاش توضیح می­دادند ...   و سلام بر آنان که به سربلندی ایران می­اندیشند.
  • سیدمحمود برهانی
بسم الله الرحمن الرحیم فاجعه آموزش مقدمه بعد اجتماعی انسان و توجه به مسائل جامعه­ای که در آن زندگی می­کنیم آنگونه جایگاهی دارد که پیامبر گرامی اسلام، کسی را که روزی بر او بگذرد و به امور جامعۀ مسلمین اهمیت ندهد، از جرگۀ مسلمانی خارج دانسته­است. توجهی اندک به وضعیت اجتماع کنونی، فاجعه­ای را که در همۀ ابعاد رخ داده و استمرار دارد، به روشنی نشان می­دهد که یک بعد آن، وضعیت اسفناک آموزش است. آموزش به عنوان یگانه راه انتقال دانش به افراد اجتماع در اشکال گوناگونی بروز می­یابد و مسئولیت انتقال دانش و فرهنگ بر دوش نهادهای مختلفی از قبیل جامعه، خانواده، نخبگان، هنرمندان و ... است اما در شکل عام و رسمی آن، مدارس و دانشگاه­ها هستند که امر رسمی آموزش و انتقال فرهنگ و دانش را بر عهده دارند. در این صحنه، مؤلفه­های گوناگونی از قبیل آموزش دهنده در شکل معلم، مربی، استاد و ...، آموزش گیرنده به نام­های مختلف نوآموز، دانش­آموز، شاگرد، دانشجو و ...، مسئولان اداره و ... دارای نقش هستند که از میان این مؤلفه­ها، سلسله مباحثی که با هم بررسی خواهیم کرد، بر مبنای کتب آموزشی در تمامی سطوح و البته محدود به بضاعت نویسنده، قرار خواهد داشت گرچه لاجرم ممکن است به سایر عوامل آموزش رسمی هم اشاراتی بشود اما بستر اصلی مباحث، کتب آموزشی رسمی است. آنچه از خوانندۀ فهیم توقع دارم، اظهار نظر پیرامون این سلسله مطالب است که امیدوارم این نظرات، مرا به دریافت صحیح مباحث هدایت فرماید و جامعه را نیز در تصحیح کژی­ها به کار آید. خواننده­ای که از اظهار نظر دریغ می­فرماید البته حق سکوت دارد اما سکوت اگر به معنای عدم توجه به فاجعه­ای باشد که گریبانگیر جامعۀ ماست، یقیناً از مردم فهیم ما، بعید و مسلماً نازیباست. بر این اساس، منتظر نظرات شما عزیزان هستم.   و سلام بر آنان که درد همسایه را به تمام وجود خود حس می­کنند. .
  • سیدمحمود برهانی
تمرین بحر طویل بحر طویل، گرچه بحری است از بحور شعر عرب اما در پارسی، مفهومی دیگر یافته و آن، استفاده از مصاریع بسیار بلند است که در بین آن، قوافی مختلفی به کار رفته است. این نوع از شعر مدت هاست که در قوالب شعر جدید دیده نشده است. این اندک، تمرینی است برای یادآوری به شاعران جوان که چنین قالب و امکانی هم هست. هم برای شعر و هم برای موسیقی. شب چو بر خاک کشد پردۀ نیلی و زند دیو سیاهی به رخ زرد و تن سرد جهان، سیلی و بر سینۀ من حمله برد فوج غم و درد ابابیلی و درهم شکند صبر مرا نیزۀ سجّیلی و از هیچ طرف نی اثر از یاری جبریلی و در خلوت من نعره کشد اهرمن یارکش خائن قابیلی و من با همۀ عصمت هابیلی خود در دل شب زار بنالم که خدایا، نه مگر من به تو دلبسته بدم، هر دم از این جور و ستم خسته بدم، جان تمنّا به تولّای تو پیوسته بدم، تا بدمد در شب دیجور من آن بدر دل آسای فرح زا که رهاند دل تنهای مرا از غم تنهائی و در من بدمد آتش شیدائی و من را برساند به سرِ چشمۀ آن مهر زلالی که کسی قدر نداند به جز آن دیدۀ مشتاق غزالی که منش خواستم از درگه ربّانیت ای خالق هستی. من چه گویم که از این خلق ندارم طمع هیچ مگر آن که بفهمند کسی را که نه در انده مال است و نه بر قصد جلال است و نه هم طالب هر آرزوی پست و محال است مگر آنچه مجال است کند صرف پرستیدن زیبائی و مستی.
  • سیدمحمود برهانی
روال کمان ای که از همگنان تو بیشتری بیشی خویش را تو پاس بدار تا نگردی ز همگنانت، کم بر روال کمان مکن رفتار
  • سیدمحمود برهانی
دوبیتی 103 بیا بیگانگان را آشنا باش شب گمگشتگان را رهنما باش به دشت تشنگان، آیات باران برای خستگان، دست شفا باش
  • سیدمحمود برهانی
دوبیتی 102 تو که پروردۀ خاک جنوبی می عاشق ترین تاک جنوبی کدامین شب به صبح صورتت خفت؟ که چون مهتاب غمناک جنوبی
  • سیدمحمود برهانی
منشور صبح سارا نگاه کن که سحر دور می شود زخم امید به که نه، ناسور می شود شهر از تباهکاری تن، مسلخ دل است شب های بویناک چه دیجور می شود پیوند جهل بود و هراس آنچه کاشتیم دار است و ترکه مزد که منظور می شود پاداش عشق چیست ز ایثار دست و دل جز حسرتی غریب که در گور می شود اما غمین مباش که در مرگ، زندگی است شب خود مگرنه منتظر هور می شود؟ تا یاس ها نگاه تو را درک می کنند هر صبح در نماز تو منشور می شود سارا نجات هستی یک جان خسته را این دست پاک توست که مأمور می شود
  • سیدمحمود برهانی
بی نام 6 دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست. گفتند: یافت می نشود، جسته ایم ما گفت: آن که یافت می نشود، آنم آرزوست. «مولانا» گفتید: یافت می نشود، لیک دیدمش با شرحه شرحۀ دل خونین خریدمش بر گرد شهر، خسته، هراسیده، ناامید استاده بود منتظر من که دیدمش بیهوده جسته اید نه او را که خویش را من جستمش برون ز خود و پروریدمش در محبسی که نای تنفس محال بود از نفس رسته در نفس دل دمیدمش
  • سیدمحمود برهانی
دوبیتی 101 هر آن گل در طراوت پیشتر بود جفای سرنوشتش بیشتر بود کدامین رگ که پرخون بود و شاداب به تاوان چه سهمش نیشتر بود؟
  • سیدمحمود برهانی
بی نام 4 همیشه جمعه ملال است با تو اما نه بیان عاطفه لال است با تو اما نه همیشه در گذر ابرهای بی باران دلم اسیر ملال است با تو اما نه چه وقت بود که بودیم؟ و عشق با ما بود؟ گذشته، حسرت حال است با تو اما نه زبان، زبون شد از این جهل مهر بر تارک رخان بدر، هلال است با تو اما نه
  • سیدمحمود برهانی