بسم الله الرحمن الرحیم
دولت کوچک
فرمان به مالک 3
از به تأخیر افتادن ادامۀ فرمان مالک از
دوستانم پوزش می خواهم که مشکلات زندگی، فرا روی هر کسی است.
نبرد با دشمن2
در ادامۀ مبحث
قبل، پرسشی که اکنون فراروی جامعۀ ماست، تعریف دشمن است.
قدر مسلم در
اسلام به عنوان آخرین ایدئولوژی الهی، تعریفات مرسوم از سرزمین، مرزهای جغرافیائی
آن و دولت و ملت خاص پذیرفته نیست. اسلام، مرزهایش را طبق ایدئولوژیش تعیین می کند
و این مرزها به حدود و ثغور ممالک اسلامی هم محدود نیست. همۀ مسلمانان در این که
کشورهای اسلامی، دشمن محسوب نمی شوند، متفقند. در یک نگاه، کل جهان به دو گروه
کشورهای مسلمان و کشورهای غیرمسلمان تقسیم می شود و رویکرد فقه سنتی این است که
ممالک غیرمسلمان را به عنوان دارالحرب بشناسد یعنی این که دشمن محسوب می شوند و اما
این رویکرد با جهان امروز مشکل دارد. اگر بتوان کشورهای اسلامی را که دارای اکثریت
مسلمان هستند از کشورهای دارای اکثریت غیرمسلمان با ملاک اکثریت جمعیتی جدا کرد و
اگر بتوان هزاران مسلمان را که در ممالک غیرمسلمان با آرامش زندگی کرد، نادیده
گرفت و اگرهای دیگر را اگر بتوان اینگونه پاسخ گفت، چه توجیهی دارد جنگ بین دو
کشور اسلامی از دید یک فقیه؟ در آن صورت، دفاع مشروع هشت سالۀ ایران در مقابل عراق
یا عدم کمک کشورهای اسلامی به مسلمانان چچن، با تردید جدی مشروعیت مواجه می شود.
پس لاجرم باید
پذیرفت که فقه ما با رویکرد کنونیش، قادر نیست تصویری صحیح از آن چه امام علی در
نامه به مالک اشتر فرمان می دهد، مخصوصاً در شکل کاربردی کنونیش، ترسیم کند. آنچه
از آیات قرآن کریم استنباط می شود، نگاهی جهانی است. نگاهی که دین ابراهیم را هم
اسلام اعلام می کند و لاجرم طبق نگاه قرآن کریم، جامعۀ بشری، کلیتی محسوب می شود
فراتر از مرزهای جغرافیائی کشورها و اسلام نمی تواند نگاه خود را حتی در مرزهای
ممالک اسلامی محدود کند.
با این حال،
پیامبر، اقدام به تأسیس حکومتی سیاسی فرمود و حاکمیت سیاسی لاجرم مفهوم مرز و
سرزمین را به همراه دارد اما در جهان امروز هم آیا می توان به تقسیم بندی
دارالاسلام و دارالحرب متکی بود؟
مسلماً پذیرش
ممالک غیرمسلمان به عنوان دشمن، تبعاتی خطرناک برای اندیشه و تعاملات انسانی و نیز
سرنوشت ممالک اسلامی دارد که اینک نمی توان از این نگاه دفاع کرد زیرا دفاع از این
منظر به معنای معطل نهادن و توجه نکردن به بسیاری از اوامر کتاب الهی است.
جمع بین
واقعیات جهان امروز و دیدگاه های قرآن، بحثی گسترده است که مجال و بضاعتی بیش از
مجال اینجا و بضاعت نگارنده می طلبد.
بخش دیگر،
دشمنان داخلی اجتماع است که موضوع در اینجا هم پیچیدگی خاص خود را دارد زیرا در
این مبحث هم فقه سنتی ما هنوز از همان قوانینی دفاع می کند که اسلام در بدو پیدایش
خود به عنوان احکام امضائی پذیرفت و منطبق بر ضروریات جامعۀ آن روز عربستان بود نه
منطبق بر نگاه و تعالیم قرآن کریم.
از این منظر،
در جامعۀ امروز، مشکل اصلی در نبود فهمی عمیق از کتاب الهی است که به اتکاء آن
بتوان عملکردی مفید و یکدست از حاکمیت انتظار داشت.
حاکمیت به
عنوان مثال در حقوق جزا، کیفر زندان را اعمال می کند که طبق فقه سنتی، موارد
معدودی از کیفرهای صدر اسلام بدان اختصاص داشت. با این حال، پذیرش کیفر زندان در
عمل به عنوان رایج ترین کیفر، پیامی مشخص دارد و آن این است که حاکمیت فعلی ما در
عمل پذیرفته است که اجرای احکام صدر اسلام با توجه به مقتضیات آن روز بود و سیستم
گستردۀ زندان در آن موقع تجربه نشده بود تا بتواند به عنوان کیفری اصلی مورد نظر
باشد. شگفتی در این است که با وجود پذیرش عملی در بسیاری بخش ها، در بسیاری دیگر
از بخش ها و نیز در نظریۀ فقه سنتی، قوانینی وضع و اجرا می شود که همان اصول بر آن
حاکم بوده و هست که بر بخش های پذیرفته شده در عمل.
خود و همراهان همدلم را به حفاظت خداوند می سپارم.
- ۰ نظر
- ۲۲ شهریور ۹۳ ، ۱۴:۵۷