محمود برهانی

مجموعه مقالات و اشعار

محمود برهانی

مجموعه مقالات و اشعار

محمود برهانی
کلمات کلیدی
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه

راه 33

جمعه, ۱۴ شهریور ۱۳۹۳، ۰۱:۴۴ ب.ظ
­­بسم الله الرحمن الرحیم گذرگاه عافیت گام سی و سه بگو پس برای خداوند حجتی رساست که اگر می خواست، همگی شما را هدایت می فرمود قرآن کریم. انعام. آیه 149   حکومت نخست اسلام4 در ادامۀ نکتۀ سوم زمامداری پیامبر و این که مسلم است پیامبر اکرم با تشکیل حکومت سیاسی در مدینه، باید طبق مصالح و شرایط جامعۀ آن روز تصمیم می گرفت و در واقع نقش دوم ایشان به عنوان زمامدار در این تصمیمات عمل می کند و نه نقش اول ایشان به عنوان فرستادۀ الهی زیرا فرستادۀ الهی حسب آیات روشن قرآن کریم، حق تغییر در هیچ یک از پیام های خداوند را ندارد و گرچه نبی اکرم اسلام از چنین تغییر دادنی مبراست اما باز، خداوند در این مقام و در صورتی که پیامبر به تغییر پیام خداوند دست یازد، تهدیدات شدیدی از طرف خداوند به ایشان ابلاغ شده است و اما در مقام زمامداری، روشن است که ایشان و در موارد مکرری با مشورت اصحاب خود، تصمیماتی را اتخاذ فرمودند که شرایط و مصالح جامعۀ نوپای مسلمانان ایجاب می کرد و البته این تصمیمات ارتباطی به دین اسلام ندارد. در زیرمجموعۀ همین مبحث، بحث تناقض در قرآن کریم مطرح شد که خداوند، یکی از دلایل معجزه بودن قرآن را عدم اختلاف در آن ذکر می فرماید. از منظر منطق، زمانی تناقض مصداق دارد که دارای هشت وحدت باشد. در تناقض هشت وحدت شرط دان وحدت موضوع و محمول و مکان وحدت شرط و اضافه، جزء و کل قوه و فعل است و در آخر، زمان که به شکل خلاصه توضیح داده می شود: 1- وحدت موضوع: علی، مرد است. فاطمه، زن است. در این دو مثال، زن و مردی در تناقضند اما مردی، وصفی است که بر علی حمل می شود و زنی، وصفی است که بر فاطمه. پس، به دلیل مغایرت و عدم وحدت موضوع، تناقض مصداق ندارد. 2- وحدت محمول: عکس وحدت موضوع است: علی، زمامدار است. علی، قاضی نیست. در این دو مثال، با این که موضوع دارای وحدت است اما در حکم نخست، زمامداری بر علی حمل می شود و در حکم دوم، قضاوت از وی، سلب. در اینجا هم چون محمول دارای وحدت نیست، تناقضی در بین نیست. 3- وحدت مکان: هوا در لامرد گرم است. هوا در آباده سرد است. در این دو مثال، گرمی و سردی هوا در تناقض است اما به دلیل متغیر بودن مکان، تناقضی نداریم. 4- وحدت شرط: اگر علی قبول شود، دانشجو است. اگر علی قبول نشود، دانشجو نیست. در اینجا هم تحقق یا عدم تحقق یک شرط مشخص است که تناقض را منتفی می کند. 5- وحدت اضافه: گل نرگس بو دارد. گل آهار بو ندارد. اضافه شدن واژگان نرگس و آهار به گل باعث شده تناقض بو داشتن و نداشتن بلامصداق باشد. 6- وحدت جزء و کل: انگشت من شکسته است. دست من شکسته نیست. شکستگی جزء و سلامت کل، علتی است که تناقضی در کار نباشد. 7- وحدت قوه و فعل: علی بالقوه قاتل است. علی بالفعل قاتل نیست. امکان قاتل بودن به عنوان توانائی علی و قاتل نبودنش در عمل، موضوع را از بحث تناقض خارج می کند. 8- وحدت زمان: هوا در زمستان سرد است. هوا در تابستان گرم است. تفاوت زمان و مکان هم به عنوان آخرین مانع، تناقض را منتفی می کند. اکنون با توجه به این وحدت های هشتگانه، زمانی می توان تناقض را در قرآن کریم مدعی شد که یک موضوع واحد مربوط به دین دارای وحدت های هشتگانه هم باشد و به دو شکل متناقض بیان شده باشد که چنین چیزی در قرآن وجود ندارد. بخشی از ایراداتی که مخصوصاً مستشرقین به عنوان تناقض در قرآن کریم مطرح کرده اند، بدون توجه به اصول منطقی تناقض مطرح شده است. بخش زیادی از این موارد، مربوط به دو نقش مختلف پیامبر است که در موضع پیامبری، فرمان الهی را ابلاغ می کند و در این مجموعه فرامین نمی توان تناقض یا تضادی یافت. بخش دیگر، تصمیمات پیامبر در مقام زمامداری جامعۀ سیاسی است که به دلیل تفاوت مکان، زمان و شرایط اجتماعی، تناقض مصداق ندارد بدین معنا که هرگاه همان جامعه با همان ویژگی ها باشد، حکم هم همان است که پیامبر به عنوان زمامدار جامعه اعلام فرموده است و البته این احکام را نمی توان به تمام جوامع، شرایط و زمان و مکان های مختلف تعمیم داد. آنچه اینک در فقه ما انجام می شود یعنی تعمیم قوانین مدینه النبی به جامعۀ کنونی مسلماً با اصل تعالیم اسلام در تناقض است و ارتباطی به اسلام ندارد. احکامی چون سنگسار، تفاوت ارث و دیه در زن و مرد، شلاق، حکم ارتداد با اصول دین اسلام در تباین است و فقط در مدینه النبی و هر جامعه و زمان و مکان و شرایط مشابه با مدینه النبی قابل اجراست زیرا همانگونه که پیشتر گفته شد، اولویت هدف پیامبر، تشکیل جامعه ای به نام دین اسلام است و با توجه به ده سال زمان، ایشان، اکثریت همان قوانین سابق عرب جاهلی را پذیرفت تا با رشد جامعه تحت اصول عالیۀ اسلام، بتوان این قوانین را طبق شرایط نوین تغییر داد اما متأسفانه فقه ما که آبشخورش بر اخباریگری است هنوز نتوانسته است خود را به جایگاه عالی اصول مسلم اسلام برساند. نمونۀ این عقب ماندگی فقه، انتخاب حدود پانصد آیه از بیش از شش هزار و ششصد آیۀ قرآن کریم به عنوان خاص «آیات الاحکام» است که اکثر قوانین فقهی را از این آیات استنباط می کنند و حال آن که تک تک آیات کتاب مبین قرآن، اصولی را اعلام می فرماید که فقه باید به شکل جدی به بررسی آن ها پرداخته، احکام دین را بر اساس کل آیات قرآن کریم و اصول مترقی آن تبیین کند. در یک حدیث متواتر آمده است که وقتی امام عصر ظهور فرماید و احکام اسلام را اعلام کند، مردم با شگفتی متوجه خواهند شد که چقدر این احکام و قوانین با آنچه آنان به عنوان احکام اسلام می شناختند، متفاوت است. مطمئناً این حدیث، هشداری است برای ما که دین خدا را به درستی بشناسیم و تلاش کنیم قوانین خود را بر مبنای اصول درست دین استوار کنیم. این کار البته کاری عظیم است و نیازمند تسلط بر تمام معارف و علوم دینی مخصوصاً فلسفه و عرفان که اینک در حوزه های علمیه ما مهجور است. دانش مورد نیاز دیگر، اصول فقه است که با همۀ اهتمام اصولیون بزرگی اعم از شیعه و اهل تسنن، چون سید مرتضی، شیخ انصاری، آخوند خراسانی، میرزای نائینی، ابوجعفر حسن طوسی، امام شاطبی، ابن حزم ظاهری، امام علاءالدین بخارائی، ابوحامد محمد غزالی و اصولیون جدیدتر، باز هم دانش اصول از بسیاری قوانین منطق تبعیت نمی کند و بسیاری از قواعدی که اینک در اصول محکم به نظر می رسد، جای چون و چرای بسیار دارد. دانش کلام نیز اگرچه مورد حرمت بسیار حوزویان است اما واقعیت این است که این دانش بر پایۀ ترجمۀ آثار یونانی شکل گرفته است و بسیاری از پرسش ها و موضوعات آن به کلی ربطی به دین اسلام ندارد و ماحصل تفکر فلسفی یونانی است در حالی که مرجع پرسش و دلیل پرسیدن و اصطلاحاً جایگاه پرسش در تعالیم اسلام، اهمیتی والا دارد. ذهن آدمی مجاز به هر پرسشی نیست و نمی توان هر پرسشی را هدایتگر دانست. پرسشی هدایتگر است که شرایط خاصی داشته باشد و گر نه به عنوان مثال، پرسش مرد کوفی از امام علی مبنی بر این که ریش وی چند تار مو دارد، از جمله پرسش هائی بیهوده است که از جانی بیمار و متظاهر بر می خیزد و نه خود پرسش و نه پاسخ آن، نه فقط سودی به همراه ندارد که موجب گمراهی و در بهترین حالت آن، لغوی بیهوده از ذهنی آشفته و بیمار است که قبل از دانش و آموختن، در چنگ خودخواهی خود اسیر است.   آخرین ایام تابستان، متبرکتان باد همدلان همراه.
  • سیدمحمود برهانی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی