بصیرت 2
بسم الله الرحمن الرحیم
بصیرت 2
در بررسی گزینش های ریاست جمهوری، با هدف نهائی تشخیص بصیرت مردم و مقایسۀ آن با بصیرت بزرگان نظام مخصوصاً شورای نگهبان که مدعی تجمیع بصیرت در خود و فقدان آن در مردم است، گزینش نخست ریاست جمهوری را در بخش قبلی دیدیم. در ادامه به گزینش های بعدی می پردازیم:
گزینش دوم تا ششم
این پنج دوره انتخابات ریاست جمهوری، ویژگی هائی یکسان و به شرح زیر داشتند:
1- اکثریت مردم، اصولاً انتخابات را نه یک عمل سیاسی مرتبط با نان و آبشان بلکه نوعی وظیفۀ شرعی می دیدند که از دو آبشخور مهم نشأت می گرفت.
نخستین ریشه، عدم بلوغ سیاسی مردم ایران بود. مردم پس از انقلابی که حتی علت وجودیش هم خود نمی دانستند، نظامی استبدادی را رها کرده بودند و پیش و بیش از آن که آمادۀ عمل سیاسی دموکراتیک باشند، ترجیح می دادند قدرتی متمرکز در دستان یک نفر به جایشان فکر کند و تصمیم بگیرد، چرا که مردم سالاری متضمن زحمات و تلاش هائی بود که آنان نه حاضر به قبولش بودند و نه اصولاً موازین، حدود، عملکرد و فوائد آن را می دانستند. بنا بر این، آنان طبق فرمان در انتخابات شرکت می کردند و طبق فرمان به فردی که معین شده بود رأی می دادند.
ریشۀ دوم، اعتماد فوق العادۀ مردم به روحانیت مخصوصاً رهبری نظام بود که نه فقط در میان مردم عادی بلکه در میان اکثریت نخبگان فکری هم این اعتماد به میزان بالائی وجود داشت. وقتی نخبه ای دگراندیش مانند جلال آل احمد که تبعیت از سوسیالیسم و حزب توده را در کارنامۀ سیاسی و حتی اعتقادیش دارد، کتاب «در خدمت و خیانت روشنفکران» را می نویسد و در آن می گوید که: زیر هیچ قرارداد استعماری امضاء یک آخوند نیست و از آن سو، نقش تاریخی روحانیت در همراهی با مردم و شورش بر نظام های مستبد که در زندگی کسانی چون سید جمال الدین اسدآبادی، تبلوری ویژه می یافت و حتی روشنفکری منتقد مانند دکتر علی شریعتی را علیرغم انتقاد نسبت به خرافات ترویجی بخشی از روحانیان، به تأیید نقش روحانیت انقلابی وا می داشت، از مردم عادی چه انتظار که اعتماد خود را به روحانیت، با اندیشه و دقت در عمل سیاسی آنان همراه کنند. مردم در یک کلمه به آن کسی رأی می دادند که مورد نظر نظام بود.
2- در این پنج دوره، همواره یک نامزد شاخص در کنار یک یا نهایتاً سه نامزد غیرمعروف قرار می گرفت و پیش از انتخابات هم آشکارا مشخص بود نامزد پیروز چه کسی است. بیان خلاصه ای از وضعیت این پنج دوره، این موضوع را تأیید می کند:
دورۀ دوم، از 71 داوطلب، فقط چهار نفر توسط شورای نگهبان صلاحیتشان تأیید شد. آقای محمدعلی رجائی، نامزد حزب جمهوری اسلامی آشکارا نامزد اصلی بود که توانست 90% آراء (56% آراء واجدان شرایط) را به دست آورد. نفر دوم، آقای عباس شیبانی کمتر از پنج درصد (3% آراء واجدان شرایط) را به دست آورد.
دورۀ سوم و چهارم، رهبری فعلی نظام با دو یا سه نفر نامزد بی اهمیت به رقابت پرداخت و در هر دو دوره با 95 و 85 درصد آراء پیروز شد. ایشان در دورۀ سوم، 70 و در دورۀ بعد، 47 درصد آراء واجدان شرایط را به دست آورده بود. در هر دو دوره، کسانی مانند ابراهیم یزدی، نمایندۀ وقت مجلس یا مهندس بازرگان که ممکن بود واقعاً بتوانند با ایشان رقابت کنند، از راهیابی به انتخابات توسط شورای نگهبان باز ماندند. ردّ صلاحیت مهندس بازرگان در گزینش چهارم باعث شد مراجعی چون آیات عظام شریعتمداری، مرعشی نجفی و روحانی، انتخابات را تحریم کنند. شورای نگهبان در این دو دوره، از مجموع 46 و 50 نفر داوطلب، هر بار فقط چهار نفر را تأیید کرد.
دورۀ پنجم، شورای نگهبان از 79 داوطلب، فقط دو نفر را تأیید کرد. آقای رفسنجانی با 94% (52% واجدان شرایط) در مقابل عباس شیبانی پیروز شد و در دورۀ بعد هم که از بین 128 نفر، صلاحیت فقط چهار نفر تأیید شد، ایشان با 63% آراء (32% واجدان شرایط) در مقابل نفر دوم با 24% آراء مجدداً کرسی ریاست جمهوری را تصاحب کرد. در هر دو دوره، آقای رفسنجانی مورد تأیید کل حاکمیت به جز مجمع روحانیون مبارز بود که پس از ردّ صلاحیت تمامی نامزدهایشان برای مجلس چهارم به دستور مستقیم رهبری نظام، سکوت سیاسی اختیار کرده بودند و هیچ نامزدی را برای هیچ گزینشی معرفی نمی کردند.
دوران اصلاحات
دو دورۀ بعد که به دوران اصلاحات معروف شد، انتخابات به سمت مردم سالاری گرایش یافت. با این حال، هنوز هم مردم، خود را صاحبان کشور و کنشگران عمل سیاسی نمی دانستند.
در دورۀ هفتم، حاکمیت نظام از آغاز با نامزدی مهندس موسوی مخالفت کرد و مجمع روحانیون مبارز به جای ایشان، آقای س.م.خ (ایشان اینک ممنوع الذکرند) را وارد رقابت کرد. گفته شد که تأیید ایشان به این دلیل بود که تصور می شد چهره ای گمنام است و کسی به وی رأی نخواهد داد. با این حال، مردم، وی را با 69% آراء (55% واجدان شرایط) برگزیدند.
در دورۀ هشتم نیز همان کسی که اینک ممنوع الذکر است به پیروزی رسید. در هشت سال ریاست جمهوری ایشان، مردم آشنائی بیشتری با عمل سیاسی مردم سالارانه پیدا کردند..
ادامه دارد.
بادا که خداوند ما را راهنما باشد.
- ۹۴/۰۴/۳۰