مجلس دهم 04
سه شنبه, ۲۶ اسفند ۱۳۹۳، ۱۰:۵۹ ب.ظ
بسم الله الرحمن الرحیم
مجلس دهم 4
بخش سوم این سلسله مطالب به دو عنوان نقش مردم
و کار تشکیلاتی پرداخت اما به نظر می رسد پیرامون هر دو عنوان مطالب لازم گفته
نشده است. بدین لحاظ این بخش را به مطالب ناگفته از عنوان اول اختصاص می دهیم:
جایگاه مردم 1
گرچه از منظر
تئوری در یک حاکمیت دموکراتیک، مردم به عنوان مالکان مشاع کشور و کسانی که قدرت
سیاسی از آنِ آنان است (چه بالذات طبق قوانین اساسی ممالکی مانند فرانسه و انگلیس
و چه به نمایندگی از خداوند طبق قوانین اساسی ایران و آمریکا) مطرحند اما در عمل،
نقش و جایگاه عملی مردم تابع عمل خودشان است.
واقعیت این است
که نه فقط در نظام های دموکرات بلکه در هر کشوری با هر نوع نظامی اعم از استبدادی
یا دموکرات، مردم در جایگاه مالکان مشاع کشور و صاحبان قدرت سیاسی قرار دارند اما
در نظام های استبدادی، قدرت تصمیم گیری مردم به واسطۀ عدم استفادۀ آنان از حق و
قدرت خود، این قدرت به یک فرد یا گروه مستبد واگذار شده است اما در ممالک
دموکرات، این قدرت توسط مردم و به روشی مسالمت آمیز هر معمولاً چهار سال به یک گروه
یا حزب سیاسی واگذار می شود. پس می توان گفت که تشابه بین نظام های مستبد و
دموکرات در این است که قدرت سیاسی یا مستقیماً توسط مردم و یا به واسطۀ عدم
استفادۀ مردم به هیأت حاکمه واگذار شده است منتهی با این تفاوت که در نظام های
دموکرات، این واگذاری معمولاً محدود به چهار سال است و در نظام های استبدادی،
واگذاری قدرت به هیأت حاکمه از منظر زمان محدودیتی ندارد تا زمانی که معمولاً به
اشکال خشنی مانند کودتا یا انقلاب، قدرت سیاسی جا به جا شود یا باعث تحول نظام
سیاسی از استبدادی به دموکرات گردد. با این حال حتی در ممالک دموکرات هم درصد
مؤثری از مردم به کلی در عمل سیاسی شرکت نمی کنند و آن گروهی هم که در همه پرسی ها شرکت
می کنند، مشارکتی واقعی و فعال در تصمیم گیری سیاسی ندارند بلکه به نخبگان و
فعالان سیاسی که معمولاً در قالب احزاب عمل می کنند، اعتماد دارند و از بین دو یا
چند حزب، برنامۀ یک حزب را بر می گزینند. این در حالی است که دین ما معتقد به
مشارکت یکایک مردم در عمل سیاسی فعال است و پیامبر به صراحت می فرماید: مسلمان
نیست آن کس که روزانه از وضعیت دیگر مسلمانان بی خبر باشد و به امور آنان اهمیت
ندهد. در واقع، توصیۀ پیشوایان ما به نوعی دموکراسی کامل است که در آن، هر فرد
مسلمان مستقیماً و با مسئولیت کامل در عمل سیاسی جمعی دخالت می کند.
و اما در کشور
ما تا قبل از انقلاب که مردم محلی از اعراب نداشتند و نبود فرهنگ و سواد بالای
اجتماعی باعث شده بود مردم هیچ تصویری از حقوق و تکالیف خود نداشته باشند. تنها در
دو مقطع انقلاب مشروطیت و انقلاب 57، حرکتی برای عمل سیاسی جدی از مردم دیده شد که
هر دو حرکت به واسطۀ نبود بینش و فرهنگ سیاسی لازم، راه دموکراسی را به تمامی
نپیمود.
با این حال،
گسترش مراکز آموزش عالی (اگرچه نه در کیفیت) و مخصوصاً گسترش کانال های روابط جمعی
به ویژه ارتباطات اینترنتی، فضا را برای مشارکت بیشتر مردم در عمل سیاسی آماده تر
کرده است تا آنجا که علیرغم تضییقات هیأت حاکمه، انتخابات قبلی ریاست جمهوری، صحنۀ
آوردگاه واقعی عمل سیاسی مردم بود و این واقعیت را نشان داد که حتی اگر هیأت
حاکمه، شدیدترین محدودیت ها را برای یک همه پرسی قائل شود باز هم حضور مردم می
تواند جایگاه و نقش آنان را به هیأت حاکمه دیکته کند.
این، واقعیتی
روشن است که دکتر حسن روحانی را رأی مردم از یک عضو گوش به حرف هیأت حاکمه که
وفاداریش آنگونه قطعی بود که از فیلتر حکومتی بگذرد، به یک رئیس جمهور اصلاح گرای
عملی تبدیل کرد. این واقعیت باید به مردم ما نشان داده باشد که وقتی در یک عمل
سیاسی، روشن بین و مسئول و فعال ظاهر شوند، هیچ ابزار استبدادی نمی تواند نقش و
جایگاهشان را نادیده بگیرد.
این بخش طولانی
شد و لاجرم باید ادامه را در بخش بعد بررسی کنیم.
بادا که خداوند ما را راهنما باشد.
- ۹۳/۱۲/۲۶