محمود برهانی

مجموعه مقالات و اشعار

محمود برهانی

مجموعه مقالات و اشعار

محمود برهانی
کلمات کلیدی
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه

زن و سیاست

شنبه, ۲۳ اسفند ۱۳۹۳، ۰۹:۳۸ ق.ظ
بسم الله الرحمن الرحیم زن و سیاست دوست بزرگواری، یادداشت زیر را ذیل یکی از مطالب وبلاگ لطف فرموده است. «سلام. چرا در جامعه ما و أخص در شعر حضرت عالى به زن به صورت موجودى کم ارزش نگریسته مى شود؟ شنیدم قبل از  این که حقوقى باشید ادبیاتى هستید و در تاریخ ادبیات١ دانشگاه وجه تسمیه زن را "زندگى" معرفى کرده است. روا نیست موجودى اصیل را بر موضوعى بى اصل (سیاست) حمل کرد.» به حرمت این دوست، نظرم را در این مورد به محضر ایشان و خوانندگان مهربان وبلاگ تقدیم می کنم : 1- بی شک، زن، زندگی است و زایندگی و نیمی از جامعۀ بشری. از جامعه دفاع نمی کنم که نه فقط موضوع زن بل که موضوعات متعددی در جایگاه ارزشی خود نیستند و این، تقصیری نه بر عهدۀ مردان که بیشتر در کوتاهی زنان است. گویند زنی از وکیلی پرسید: تا کی می خواهید از مردانی که همسر دوم می گیرند، دفاع کنید؟ و وکیل پاسخ داد: تا زمانی که زنان، حاضرند به همسری مردان متأهل درآیند. واقعیت دهشتناک این است که زنان خود در ستمی که بر آنان می رود، بیش از مردان مقصرند و متأسفانه رشد آزادیخواهی حتی در غرب هم باعث نشده است نگاه ابزاری به زن از بین برود. به مظاهر زندگی غربی توجه کنید. از تبلیغات کالا گرفته تا جدی ترین عرصه های زندگی انسانی، همواره جنسیت زن به عنوان ابزاری کششی مورد استفاده قرار می گیرد. این مصیبت از آن روست که تعریف غرب از آزادی زن به کلی با آزادی واقعی وی در تناقض است. اگر مرد شرقی، زنش را در چهارچوب خانه حبس می کرد و حتی از دانش آموزیش مانع می شد، برادر غربیش، زن را در مناسبات بازار به بند بهره وری کشیده است و دائما به وی القاء می کند که آزادی تو در برهنگی توست. 2- کاش دوست خوبمان مصداق های مورد نظرشان را هم بیان فرموده بودند تا بنده امکان دفاع داشتم اما در نگاهی گذرا، می پندارم جایگاه زن همواره در ذهن و زبان بنده، جایگاهی بس والا بوده است، جز این که ممکن است بنده، آزادی زن را در برهنگیش نبینم و زن را در اوج حرمت و کرامت بخواهم. به چند نمونۀ قدیم و جدید عنایت بفرمائید: بگو عشیرۀ مجنون ز دیده خون بارند/ که رنگ ارزش یاقوت بر لب لیلاست (آذر 66) به جنون من مجنون ، تو یکی لیلائی ؟ / یا که سرمایه نباشد مگرت اندامی ؟ (مرداد 76) ای بانوی نشسته بر آئینۀ خیال/ من با پرستشت ز خدا دل بریده ام در معبد طلائی عشقم خدا ، توئی / با آن که از تو هیچ نشانی ندیده ام (آبان 65) شما ای دختران مهر و مهتاب/ صمیمی گلرخان برکۀ آب ندارد هیچ رنگی آن لیاقت / نشیند جای آن گلگونی ناب (خرداد 82) پرند گیسوان بستر مگو نیست/ خمار دیدگان ساغر مگو نیست نگاهت رویش سبز بهاران / جهان را خالقی دیگر مگو نیست (اردیبهشت 78) کجایت جویم ای بانوی موعود / کجایت جویم ای خاتون مفقود نفس بگرفت از این مرداب بدبوی / کجایت جویم ای پویاترین رود (آبان 74) برگشت و ایستاد، دماوندی از غرور / من، هیچ هیچ در بغلی از گل و سمن بوسیدمش به گونه و چشمان، لب و گلو / بوئیدمش چو عطر تر و تازۀ چمن پستانی از بلوغ و دوچشمانی از فروغ / او بود نیمۀ من و نام تمام زن (خرداد 93) آن مارگونه قامت و آن چشم مهربان / وآن نازچرخشی که گرفته است دامنش آن تن، تنی که هیچ نبودش به جز شکوه / گوئی خداست آن تن نه مرد و نه زنش (مرداد 93) تمام هستی زن بود و قانون طبیعت، لیک / نگاهش منحرف خواندند و نامش را به بدبینی (مهر 93) در دفاع از خود، می گویم که حتی یک مورد هم نیست که بنده، جز به کرامت از زن سخن گفته باشم به ویژه در سروده های کاملی که نقل آن، اطالۀ مطلب است و دوستان در همین وبلاگ می توانند مشاهده فرمایند از جمله: تمام هستی زن، کل، بانوی من، غزل های 10 و 13 و ... 3- و اما در مورد سیاست، پیشتر هم در همین جا و جاهای دیگر عرض کرده ام که سیاست، مدیریت امکانات و منابع ماست و نگاهی که این واژه را منفی می بیند از عملکرد کسانی متأثر است که مدیران لایقی نبوده اند و حتی بدتر از آن، مدیرانی متخلف و گاه جنایتکار بوده اند و گرنه سیاست، زیباست همانگونه که زندگی زیباست و زن، زیباست زیرا که سیاست دست کم اینک در کشور ما، تلاقی نبرد درستی و نادرستی است و کدام عرصه از این زیباتر؟ با این حال، نمادهائی که در سیاست استفاده می شود، کمتر مرتبطند با مفاهیم اصلی آن ها. به همین ترتیب، مردی و مردانگی در یک مفهوم هیچ اشاره ای به جنسیت انسانی ندارد بلکه توجهش معطوف به شهامت شخصیتی است که ممکن است در وجود یک مرد باشد یا یک زن. دوست بزرگوارم عنایت بفرمایند که در اینجا مرد در مقابل زن نیست بلکه استفاده از تشبیه است با یک وجه شبه خاص و البته که گفته اند: «در مثال مناقشه نیست» زیرا تشبیه نقش است و به کلی فارغ از مفهوم اصلی هر نقش.   بادا که خداوند ما را راهنما باشد.
  • سیدمحمود برهانی

نظرات  (۷)

یا اظهر الجمیل و ستر القبیح
سلام "بهمان"
والله که برهانی نمی داند من یعنی "همشهری " کیستم؟ وهیچ توصیه ای نیز به من نداشته و سالهاست که وی را ندیده ام حتی در حدّ یه سلام و احوالپرسی.
انگار به آیه شریفۀ 12 از سورۀ مبارکۀ حجرات توجه نفرموده ای "بهمان".
به آیات شریفۀ 6 و چند آیۀ بعدی از سورۀ "بقره" مراجعه فرمایید.(ضمنا کتاب وحی نامه ای است از طرف رحمانی که مهربانی اش نامحدوداست، برای نوع انسان. نه به زعم شما-قوانینی مستخرج از شنزارهای نجد و حجاز)
در پرتو نگاه خداوند باشید
محمود جان
من سال نو را تبریک گفتم
تو به جای پاسخ تبریک نوروز جمشیدی ، شعبون جعفری به میدون میاری .
با شناختی که ازت دارم شکی ندارم که همشهری ،خودتی که طبق معمول باید پشت کسی یا چیزی قایم بشی و ادای چه گوارا رو در بیاری .
آخرش برگشتی به اصلت .
کی دستار می بندی ملا محمود!
دلخور نشو !
همونطور که قبلاً هم نوشته بودم از این که هستی - حتا اگر ادا و اطوارهای قبلی را هی تکرار کنی - باز هم از بودنت خوشحالم .
برای من آیه و حدیث ننویس . همشهریتو هم نفرست تو میدونِ گنده لاتای سی سال پیش .
خودت حرف بزن .
منتظر پاسخ شاعرانه ی شادباش نوروزی ام هستم .
من علاقه ای به ابن قانون های مستخرج از شنزارهای نجد و حجاز ندارم .
غلام نرگس مست تو تاجدارانند ...
یادت هس؟
مواظب خودت باش . سال خوبی داشته باشی . بدرود !
سلام مجدد به "بهمان"
منظورم آیات 11 و12 سورۀ مبارکه حجرات بود که به اشتباه "سوره بقره" تابپ شد
دوست ارجمند ناشناس "بهمان"
پیشنهاد دارم به آیات 11 و 12 سورۀ مبارکه بقره مراجعه فرماید. یادمان باشد که هرکس بره دنبال نقایص دیگرون خدا میره دنبال نقصش و ... / مخصوصا اگه همراه با نیش و بدبینی باشه.مؤمنی بعد از وفاتش میاد به خواب شخصی،جایگاه بسیار خوبی داشته و میگه فقط تاراحتیم از یه عقربه که گاهی منو نیش میزنه، خواب بیننده میگه موضوع چیه؟ فرد وفات یافته میگه در دنیا به شخصی نیش زبان زدم و از وی حلالیت نطلبیدم، حال همان نیش زبان شده عقربی که گاهی میاد و منو نیش میزنه؛ بله رفیق اینه تجسم اعمال ما در عالم برزخ.
"بهمان" ناشناس به این بیت زیبای حافظ توجه بفرمایید:
کمال سر محبت ببین نه نقص گناه / که هرکه بی هنر افتد نظر به عیب کند
به گناه زبان از نگاه پیامبر اسلام(ص) که به چند ده تا میرسد مراجعه فرمایید.
پوزش می خواهم اگه صاحب وبلاگ به جواب دادن راضی نباشن.
درود بر تو محمود جان !
تو با 30 سال پیش هیچ فرقی نکرده ای . شعر اشک معشوق می نویسی و آن را طوری تفسیر می کنی که گویی آیدا در آینه ست .
تو که طفولیتت این قدر به درازا کشیده ، برای چه منبر می روی و رهنمود می دهی . تو که ... لا اله الا الله !

سال نو بر تو مبارک باد
امید که عاشقانه هایت را با شجاعت مهدی حمیدی بنویسی و اول دنبال خودت بگردی ...

از این که زنده ای حتا به شیوه ی سابق ، باز هم خوشحالم .
بدرود.

باسلام وادب مجدد
شما در این رباعی چادر رامرز مردی ومردانگی معرفی کرده اید.چادر شایسته خانم ابتکار ندانستیدچون اقداماتش مردانه است وچادر لیاقت چنین شخصیتی ندارد.ازطرفی آن را شایسته مردنمایی دانسته اید که ترسو است.یعنی چادر نماد موجودی است که آن موجود ترسو است اگر آن را استعاره از نوع پرسونیفیکاسیون ندانیم قطعا تشبیه نیست.
در خصوص سیاست هم لازم به ذکر است که امام خمینی آن را به سه دسته تقسیم کرده وسیاست مثبت را خاص انبیا واولیاءالهی دانسته است.
بدرود
خوب بود فقط اگه میشه زندگی نامه تون رو لطف کنین بگذارین ممنون میشم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی