حس کهنه
چهارشنبه, ۲۲ بهمن ۱۳۹۳، ۰۳:۴۹ ب.ظ
حس کهنه
در سینه یادگار تو مانده است بودنش
مهری نه آنچنان که توانم سرودنش
سجاده های خاک مرا دوره کرده اند
اما نداده دست تشهد ستودنش
این حسرتم شکست که دل را نبرده است
لبخند واژه بر لبی از گل شنودنش
بشنو نه از زبان من آن لطف بی دریغ
از برگ لاله قصۀ شبنم زدودنش
تصویرهای ریخته بر رود آینه
انگشت آب بر دهن از سرّ سودنش
سی تاری از غریب نوازیش در گلو
ناز طلوع چهره به مشرق نمودنش
شایع شود دوباره تب بردگی از آن
ارباب گون به مصطبۀ طب غنودنش
من بت پرست عاشق توحید لحظه ای
بت گونه دیدگان سترون گشودنش
شیراز 21 بهمن 93
- ۹۳/۱۱/۲۲