دو خورشید شفق
چهارشنبه, ۷ آبان ۱۳۹۳، ۰۶:۲۷ ق.ظ
دو خورشید شفق
به خاک پای محمد و ابراهیم بن مسلم
دو خورشید شفق بر بیشه های سبز خون افشاند
شقاوت با قساوت، عرش و فرش و لامکان لرزاند
نهالان جوان از وحشت آن لحظه خشکیدند
غم افلاکیان بر نام انسان خط باطل راند
کسی باور ندارد قصّۀ مهمان نوازی را
از این مهمان کشی ننگی که در تاریخ باقی ماند
رها شد لاله و آلاله در پسکوچه های بیم
قضا را خائنی بر تن ردای ملعنت پوشاند
به ظلمی بی سبب نوبرگ های یاس را چیدند
خدا هم از زمینی اینچنین بی رحم رو گرداند
دو لبخندی که در یک لحظه بر لبهایشان خشکید
گل لبخندها را بر لبان سبزه ها خشکاند
غریب و تلخکام از مرگ یک صحرا سلحشوری
دو باقیمانده را دستان بابا سوی دریا خواند
فرات امروز هم از ماتم آن روز می گرید
که خون آن دو کودک را پلیدی بر زمین پاشاند
ولایت 6 آبان 93
- ۹۳/۰۸/۰۷