سفیر
شنبه, ۳ آبان ۱۳۹۳، ۰۴:۱۵ ق.ظ
سفیر
به خاک
پای مسلم بن عقیل و قیس بن مصهر صیداوی
شهر از هراس
و توطئه در خانه ها خزید
مرد از دریغ
و درد به پایان شب رسید
بر طبل های
پاره سگان زوزه بافتند
خرناس باد و
خیک تهی، زهره ها درید
نامردهای
واقعه را لرز تب گرفت
از یک دبور
خرد که بر دجله می وزید
پسکوچه های
محرم دی با طلاق خلع
بی عده در
نکاح جفاپیشه ای پلید
مرد از پناه
شیرزنی پیر سایه جست
آنجا هم از
وبای خیانت وفا ندید
شیر جوان به
حلقۀ کفتارهای پیر
هر سو که رو
نمود گروهی به خون تپید
در کوچه ای
از آتش و تدبیری از نفاق
چاه کمین و
غدر امان هر دو ناپدید
از شیر حمله
خوش بود، آزاد یا اسیر
غدر از
شغال، زادۀ مرجانه یا یزید
پرواز از
بلندترین بام تا ابد
پایان یک
سفیر و آغاز یک شهید
ولایت 3 آبان 93
- ۹۳/۰۸/۰۳