نیایش ودا
يكشنبه, ۱۳ مهر ۱۳۹۳، ۰۳:۲۱ ب.ظ
نیایش ودا
بس که آشفتۀ
آن نیمه هویدا شده ام
پیش آرامش
چشمان تو رسوا شده ام
قوس نرمای
تهیگاه تو در طرح میان
اوج معماری
بی تای تو را تا شده ام
در تماشای
برهنه تنی از لطف حضور
بی خود از
خود، همه تن چشم تمنا شده ام
روح تاتاری
تاراج، سرانگشتم را
آن چنان
وسوسه کرده است که یاسا شده ام
گیسو افشان
تو بر پیکری از برگ ودا
دست بر دست
نیایش زده، بودا شده ام
نرمی سطح
درونی لبت زیر زبان
شعر جان
بخشی حالی است که حالا شده ام
دست باز تو
کمی پیشتر از همخوابی
ناصری را
ضرری لیک ضرورا شده ام
آی محبوب
شمالی، دل گیلان تو را
در دل عاطفۀ
خویش پذیرا شده ام
ولایت - 13
مهر 93
- ۹۳/۰۷/۱۳