صلب نگارین
جمعه, ۲۸ شهریور ۱۳۹۳، ۰۹:۰۴ ق.ظ
صلب نگارین
سمت من، مشرق
شادی به بلندای دنا
سمت اطراق شما،
مغرب تلخی بانو
ساکن پرچمی از
بوی وطن سرشارم
تو مگر ساکن
آوارۀ بلخی بانو؟
مرد آهنگم و از
قصۀ همراهی، پر
در تو طارونۀ
تعمیم نرسته است هنوز
این همه قطره
که از چشم و قلم می ریزد
دستت از خلوت
تطهیر نشسته است هنوز
در نگاه نفست
کهنگی بدرقمی است
که به چشمان من
آواز تو بی درمان است
در زمینی متحول
چه نشینی خاموش؟
ساده شو. چشم
نوینی بطلب. آسان است
با من این
مرحله را تا دم آن چشمه بیا
چشمه یعنی تپشی
گاه به جان، گاه به تن
چشم از مفرغ
این صلب نگارین بگشا
خوی تندیس به
نرمای لب خود بشکن
ولایت 28
شهریور 93
- ۹۳/۰۶/۲۸