ظرفیت وجودی
چهارشنبه, ۵ شهریور ۱۳۹۳، ۰۳:۰۰ ب.ظ
بسم الله الرحمن الرحیم
ظرفیت وجودی
جستاری در علل
جسارت مسلمین در کشتارهای انسانی
و بکشید آنان را تا این که فتنه را منعقد نکنند
قرآن کریم.
این حقیقتی است
که سهم هندوان در کشتارهای انسانی و آسیب های وارده به طبیعت تقریباً برابر با صفر
است و در مقابل، پیروان ادیان ابراهیمی، سهمی وحشتناک در این عرصه دارند. در جهان
حاضر، سهم پیروان دین یهود، اسلام و مسیحیت به ترتیب بیشترین نقش را در کشتارهای
انسانی دارند و همینطور است سهم این سه دین در تخریب طبیعت با این تفاوت که در این
عرصه جای دین یهود و مسیحیت ممکن است تعویض شود. به راستی عامل چیست؟
آنچه در نگاه
عرفانی که از نظر من یگانه نگاه صحیح دینی است و از زبان عرفای ما بیان شده است،
تصویری قرین با حقیقت را از دلیل این پدیده در طول تاریخ توضیح می دهد.
پیش از آن، به
خاستگاه اندیشۀ عرفانی در ادب پارسی توجه کنیم که اگر سه قرن شش و هفت و هشت را از
این اندیشه بگیریم، به کلی ادب کلاسیک پارسی تهیدست می شود. گرفتن آثار ادبی فقط
قرن هفتم از ادب ما، بیش از دو ثلث ادب دست اول را از ادبیات می گیرد و این واقعیت
که رشد اندیشۀ عرفانی پس از حملۀ مغول و در زمان تیره روزی ایرانیان و پس از آن
است، ما را بدانجا رهنمون می شود که در این سه قرن، اندیشۀ انسانی با اتکاء به
تعالیم وحی به حرکتی درون گرا دست یازیده است که هنوز آبشخور فکری ما به تمامی این
حرکت را درنیافته و به کمال بدان نپرداخته است.
از خاستگاه که
به تخلیص بگذریم، عرفای ما، وجود آدمی را به جام جمشید تشبیه می کنند. گفته می شود
جمشید، پادشاه کیانی، جامی داشت و ساقی انسان شناسی که این جام به هفت خط از نخستین
خط فرودین تا خط هفتم جور مزین بود و ساقی می دانست که هر حاضر مجلس جم را چه خطی
از شراب بفرماید که نه از ظرفیتش کم باشد و باعث صداع و ناراحتی شود و نه از
ظرفیتش افزون شود و بدمستی نوشنده را باعث گردد.
عارفان، وجود
آدمی را به حاضر مجلس جمشید تشبیه می کنند که هر کس، ظرفیتی دارد و اگر، تعالیم دین
بیش از ظرفیتش در وجودش قرار گیرد، باعث بدمستی وی شده، خود را نمایندۀ یگانۀ
خداوند پنداشته، بر مسند حکم می نشیند و همچون رسول گرامی اسلام که از طرف خداوند
نسبت به تمامی شئون زندگی انسان ها دارای اختیار بود، حکم به هر آنچه می دهد که
منصب خداوند و رسول و ولی کامل است و لاغیر.
اشارۀ عرفان به
رازداری در ابیات زیر به همین موضوع می پردازد:
گفت آن یار کزو
گشت سر دار بلند
جرمش این بود
که اسرار هویدا می کرد
و یا
حافظ اسرار
الهی کس نمی داند. خموش.
از که می پرسی
که دور روزگاران را چه شد.
نگاهی به تاریخ
نشان می دهد که همه جا این فقها بوده اند که سردمداری دین را در اختیار داشته اند
در حالی که فقه، در نهایت فقط یکی از علوم اسلامی است و اگر جایگاهی برای جانشین
ولی کامل در زمان غیبتش قائل باشیم، این جایگاه فقط از آن عارف است نه از آن فقیه.
از همین روست
که عارفان در طول تاریخ مقتول تیغ تکفیر فقها بوده اند.
بادا که خداوند ما را راهنما باشد.
- ۹۳/۰۶/۰۵