هذیان یک غزل
چهارشنبه, ۴ تیر ۱۳۹۳، ۰۷:۱۶ ق.ظ
هذیان یک غزل
یک نام و یک
شماره. تمام تنم تپید
بانو، کجای
لیست تو را می توان برید؟
یک تیک کوچک
از ضربان نگاه تو
صدها شمارۀ
عصبی گشته ناپدید
حالا توئی،
فقط تو در این قاب مهربان
با انحنای
سینه ای از مرمر سپید
بین دو تپه
مانده ام از هشت سال جنگ
آن خمسه
خمسه را بزن، اما نمی شنید
هذیان یک
غزل همه کولاک انفجار
بانو، کجای
کرخه ز دستان من پرید؟
با هر دو
چشم بسته به یک بوی آشنا
وین سینه
... خیر. ملتهب از سینه خیز دید
چسبیده بر
زمین تنی گرم انعکاس
این زادن
است بانوی من، زادنی جدید
ولایت 24 اردیبهشت 93
- ۹۳/۰۴/۰۴