محمود برهانی

مجموعه مقالات و اشعار

محمود برهانی

مجموعه مقالات و اشعار

محمود برهانی
کلمات کلیدی
آخرین مطالب
پیوندهای روزانه

راه 27

جمعه, ۸ فروردين ۱۳۹۳، ۱۱:۵۸ ق.ظ
­­بسم الله الرحمن الرحیم گذرگاه عافیت گام بیست و هفت ای مالک. برای مردم، درنده خوئی زیان رسان مباش که خوردن آنان را برای خود مغتنم شماری ... امام علی(ع)، نهج البلاغه. نامۀ 53 (حکم ولایت مالک اشتر بر مصر)   تاریخچۀ حکومت دینی 1 بحث دین و حکومت به درازا کشید. ابتدای ورود در این بحث تصور نمی کردم لازم باشد بخش های زیادی را به این بحث اختصاص دهیم اما ریشۀ بسیاری از کج فهمی های دین را در رفتارهای حکومت هائی باید جستجو کرد که به نام دین حکومت کرده اند و بدین لحاظ، اثبات این که حکومت، قراردادی اجتماعی است و مناسبات خاص خود را دارد، دامن دین را از رفتارهای نادرست حکومت های به نامِ دین، می شوید. بر این اساس، در این مرحله لازم است نگاهی خلاصه به سیر تاریخی حکومت های دینی بیندازیم و با بررسی آن ها روشن کنیم که دین نیز مانند هر تقدسی دیگر تا چه حد مورد سوءاستفاده قرار گرفته است. پیش از آن، باید این واقعیت جالب توجه را بیان کنم که رفتارهای آدمی در تمام طول تاریخ بر مبنای سودطلبی شکل گرفته است. جذب سود و امکانات بیشتر یا به تعبیر بهتر، در اختیار داشتن نوبت استفاده از منابع طبیعی برای هر فرد بشری، انگیزه ای آنگونه قوی بوده است که بر اساس همین غریزۀ ساده، مناسبات ترکیبی پیچیده ای به وجود آمده است که نهایتاً در شکل رفتارهای حکومت ها خود را نشان داده است. بشر چه در شکل فردی و چه اجتماعی همواره در پی کسب سود و امکانات بیشتر بوده است و بر اساس همین غریزه، هر آنچه را که می توانسته در این مسیر به عنوان ابزاری به وی کمک کند، مورد استفاده و در بیشتر موارد مورد سوءاستفاده قرار داده است. حاکمان برای تثبیت قدرت خود که خود این قدرت نیز به نوبۀ خود در خدمت تثبیت امکان بهره وری بیشتر از منابع طبیعی و دسترنج سایر آدمیان قرار دارد، از هر چیزی سوءاستفاده کرده اند و هر چه مفهومی برای بشر، مقدس تر و بیشتر مورد احترام بوده، بیشتر مورد سوءاستفاده قرار گرفته است. دین و آزادی دو مقدس ترین مفهوم بشر بوده اند و بر همین اساس بیشترین جنایات نیز با همین دو مفهوم توجیه شده است. کشتار جمعی دو شهر بزرگ ژاپن، هیروشیما و ناکازاکی با بهانۀ صیانت از آزادی صورت گرفته است و جنایات دهشتناک دیگری نیز در طول تاریخ به نام دین و به بهانۀ مجوز الهی ارتکاب یافته است. این نکته که در پشت هر مفهوم مقدسی، دکانی تجاری قرار دارد که از آرمان های مقدس بشر برای جلب سود بیشتر بهره می برد، نکته ای راهگشا و اساسی است که همواره در تحلیل جریانات تاریخی باید آن را به یاد داشته باشیم. اکنون با توجه دقیق به این نکته، در تاریخچۀ حکومت های دینی یا بهتر بگویم حکومت های به نام دین وارد می شویم: از بین سه دین بزرگ جهانی، دین یهود، قبل از دو دین دیگر پدید آمد. پیامبر این دین یعنی حضرت موسای کلیم الله خود به تشکیل حکومت اقدام نکرد. پس از غرق فرعون در رود نیل، قوم بنی اسرائیل دستور کلیم الله را برای حمله به مصر اطاعت نکردند و لاجرم تا زمان حیات ایشان، حکومتی مدون تحت رهبری این پیامبر الهی تشکیل نشد. با این حال، بنی اسرائیل مدت های مدیدی دولتی متشکل داشتند که رهبری آن را اکثراً پیامبرانی چون داود و سلیمان نبی بر عهده داشتند. همچنین اگرچه فرامین موسای کلیم الله در بیشتر موارد، فرامینی اجتماعی است و باورهائی در خصوص ارض موعود و حکومت جهانی یهود در میان یهودیان رواج دارد ولی شاید کم شماری قوم یهود یا علل دیگری باعث شده است مخصوصاً پس از ظهور حضرت مسیح و انتشار مسیحیت به عنوان دین رسمی روم باستان، عمل خاصی از یهودیان برای تأسیس حکومتی نوین سر نزند. استثنای این امر، حکومت فعلی اسرائیل است که گرچه حکومت رسمی یهود در جهان به حساب می آید اما رهبران فکری و سیاسی آن ادعائی بر دینی بودن حکومت خود ندارند و اصول این حکومت همان اصول دموکراسی رایج کنونی جهان است. دین مسیح اما نسبت به جهان کنونی، کارنامۀ سیاسی مفصل تری دارد. چندین قرن حکومت پاپ ها، کارنامۀ ناخوشایندی از حکومت دینی آنان بر جای گذاشته است و سال های این حکومت با نام اختناق و فلج کردن دانش و اندیشه مساوی است تا آن حد که قرون وسطی یا همان قرون حکومت دینی رهبران مذهبی نصاری با سیاه ترین دورۀ تاریخ اروپا مساوی است. تضاد آشکار تعالیم دین مسیح با دستاوردهای نوین دانش، اختناق و استبداد و فساد دستگاه حاکم مذهبی و نفرت ذاتی بشر از ستم و بیداد حکومت مذهبی مسیحیت، این دین و رهبران آن را یکسره به کناری نهاد و شهری را تحت اختیار رهبران مذهبی قرار داد تا طبق رسوم و تشریفات دینی خود رفتار کنند. نتیجۀ حکومت روحانیان مسیحی این شد که فیلسوفی مانند نیچه به صراحت از عبارت «مرگ خدا» نام برد که به معنای مرگ مذهب به عنوان عنصری تأثیرگذار در معادلات سیاسی اروپا بود. غرب به تمامی، خدا و باورهای مذهبی را روانۀ زندگی شخصی کرد و قانون را به عنوان معیار حکومت و سیاست به جای مذهب نشاند. این، البته رفتاری سخاوتمندانه و همراه با گذشت نسبت به مردان مذهب بود که اگر غرب می خواست طبق رفتار رهبران مذهبی در طول قرون تسلط سیاسیشان رفتار کند، نباید اجازه می داد حتی نامی از دین هم باقی بماند. با این حال، حتی دینی چون مسیحیت که تعالیم آن آشکارا خرد را به مسخره می گیرد هم جائی در فطرت بشر غربی دارد که اینگونه هنوز به حیات خود ادامه می دهد اگرچه رفتار مردان مذهب آنگونه انسان غربی را رمانده است که هرگز اجازه نخواهد داد در باب حکومت بر مردم جز قانون مورد پذیرش اکثریت، مفهومی دیگر سخن بگوید. نهایت آنچه انسان غربی در خصوص حکومت بدان دست یافته، دموکراسی نوینی است که سرچشمۀ آن به حکومت کهن دولت-شهرهای یونان باستان باز می گردد. جابجائی مسالمت آمیز قدرت سیاسی بر اساس رأی مردم، یگانه راه حل تفکر غربی برای مقابله با استبداد و تحقیر آدمی بوده است. با این حال، اگرچه غرب از حکومت های مستبد شرق مخصوصاً خاورمیانه در خصوص حقوق انسان ها به مراتب پیشتر است اما اصول سرمایه داری نتوانسته است انسان غربی را خوشبخت کند. واقعیت این است که انسان بی بندگی خداوند، هرگز نخواهد توانست خوشبخت باشد اما این هم هست که فجیع ترین جنایاتی که بر بشر رفته است به دست کسانی ارتکاب یافته که مدعی نمایندگی خداوند بوده اند. انسان غربی از برادر شرقیش این خوشبختی را بیشتر دارد که دست کم به نام خداوند بر او آشکارا ستم نمی شود، به نام دین، حقوق انسانیش را آشکارا ضایع نمی کنند و حرمت و کرامت انسانی خود را از همنوع شرقی خود به مراتب بیشتر حفظ شده می بیند. آنچه در نهایت در غرب اتفاق افتاد، کوتاه شدن دست تجار بزرگ دینی در کسوت روحانیت از منابع بزرگ اقتصادی بود و مردان مذهب مسیح که بیشترین نوبت استفاده از دسترنج دیگران و منابع طبیعی را در اختیار داشتند، به دکان کوچک تری قانع شدند که بابت غسل تعمید کودکان، اجرای صیغۀ ازدواج شرعی و ... ، دستمزدی مناسب با دکان و سیطرۀ خود دریافت می داشتند. صحنه های بزرگ اقتصادی به منادیان آزادی و اومانیسم واگذار شد و حتی مراسم تدفین نیز در اختیار شرکت هائی قرار گرفت که مراسم تدفین را طبق خواست وارثان متوفی برگزار می کرد نه طبق رسوم مذهب و البته در این مراسم، جا و دستمزد کشیش هم محفوظ بود اگر وراث متوفی اندک احترامی برای مذهب شکست خورده قائل بودند. جهان غرب به روشنی دیده بود که دعواها همه بر سر لحاف ملاست و درد دین یعنی درد منافع مردان تجارت دینی. اسلام اما با دو دین سلف خود به کلی متفاوت است. گزاره های واقعی این دین (و نه گزاره های تجارت دینی) یا منطبق بر خرد است و یا برتر از خرد و حتی یک گزاره را در این دین نمی توان یافت که با خرد در تضاد و تناقض باشد. با این حال، برون داد عملی حکومت به نام دین اسلام در اکثر موارد تاریخی خود، مسبب شوربختی و تضییع حقوق آدمی بوده است و متعالی بودن تعالیم این دین مانع از آن نشده است که کمتر از تعالیم دین مسیح، بهانۀ ستم بر انسان باشد. در مباحث آینده، به اختصار حکومت های به نام دین اسلام را از زمان پیامبر اکرم تا کنون بررسی خواهیم کرد.انشاءالله.   بهارتان پررنگ باد همدلان همراه.
  • سیدمحمود برهانی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی