راه 18
دوشنبه, ۵ اسفند ۱۳۹۲، ۱۱:۵۵ ق.ظ
بسم الله الرحمن الرحیم
گذرگاه
عافیت
گام هجده
و نیست محمد مگر فرستادۀ [خداوند به سوی انسان]
قرآن کریم. سورۀ آل عمران آیۀ 144
در ادامۀ بحث
قبل، ابتدا باید مراتب احترامم را نسبت به کلیۀ صاحب نظران حوزۀ دین مخصوصاً فقهای
عظام، ابراز و تأکید کنم که نظرات مطروحه در اینجا در مورد مطالب دین به هیچ وجه
به معنای ردّ آراء هیچ متخصص دینی نیست. این نظرات صرفاً به عنوان تئوری مطرح می
شوند و درستی یا نادرستیش را باید هر خردمندی خود به محک عقل و دانش بیازماید. بنا
بر این، امیدوارم هیچ سوء تفاهمی در این رابطه پیش نیاید که من و یاران همراهم را
هیچ ادعائی نیست.
باری در پاسخ
به قوانینی که ظاهراً با کل عدالت الهی یا با برخی دیگر از آیات قرآن کریم چندان
همخوانی ندارد و در بخش قبل، مشروحاً چگونگی آن بیان شد، باید به برخی شواهد
تاریخی توجه کنیم.
پیامبر عظیم
الشأن اسلام در آغاز رسالت خود، مرز بین مسلمانی و نامسلمانی را پذیرش دو جمله
اعلام فرمود: هیچ خداوندی جز الله نیست و محمد(ص) پیام آور اوست. هر کس
با اعلام و پذیرش این دو نکته، به عنوان مسلمان محسوب می شد. به تدریج وظایف
مسلمانی بیشتر شد اما چهارچوب تشخیص یک مسلمان، همان اقرار به وحدانیت خداوند و
نبوت پیامبر آخرین باقی ماند. رسول اکرم اسلام نیز در این سال ها فقط نقش فرستادۀ
خداوند را بر عهده داشتند.
با گذشت سال
های نخست رسالت ایشان و مهاجرت به مدینه، بر اساس قرارداد بین پیامبر به عنوان
رئیس حکومت سیاسی و نمایندگان اهالی مدینه به عنوان شهروندان این حکومت، حکومت
سیاسی مدینه النبی تشکیل شد. در اینجا نقش دوم پیامبر به عنوان رئیس حکومت سیاسی
در کنار استمرار نقش ایشان به عنوان فرستادۀ الهی آغاز می شود و ایشان با توجه به
وضعیت و شرایط آن موقع لازم بود قوانینی برای نظم حکومت و شهروندان وضع کند. برخی
از این قوانین و دستورالعمل وضعیت های مختلف، در همان شکل تعالیم دین اسلام از طرف
فرشتۀ وحی به پیامبر نازل می شد و در خصوص برخی دیگر، خود پیامبر اکثراً با مشورت
با اصحاب، تصمیم می گرفت یا قانونی تدوین می فرمود.
از منظری دیگر،
این قوانین و دستورالعمل ها به دو گروه کلی تقسیم می شد. گروه نخست که بیشتر قریب
به اتفاق قوانین و دستورالعمل ها را در بر می گیرد، مواردی است که از قبل به شکل
عرف بین مردم موجود بود و پیامبر یا به وحی الهی و یا به تصمیم خود، بر آن صحه می
گذاشت و شکل عرفی آن را به شکل قانونی رسمی تبدیل می فرمود که این دسته از قوانین
به قوانین امضائی معروف است. گروه دوم که اندکی از قوانین را شامل است، قوانین
تأسیسی است که خود پیامبر به همان دو شکلی که گفته شد، تدوین می فرمود.
روشن است که
قوانین گروه دوم ارتباطی با اسلام ندارد. این قوانین در جامعۀ عرب قبل از تأسیس
حکومت سیاسی پیامبر، وجود داشته و پیامبر اکثراً بدون تغییر یا بعضاً با تغییرات
اندکی آن را اجرا فرموده است.
قوانین نوع دوم
نیز با توجه به شرایط و زمان و مکان خاص جامعۀ آن روز نازل شده است و طبعاً اگر
همان شرایط و زمان و مکان خاص باشد، آن قوانین هم مجری است. اندکی از قوانین نیز
وجود دارد که طبع استمراری دارند و با توجه به موضوع و شمول و موضوع له آن ممکن
است در زمانی بیش از آن زمان یا حتی در کل تاریخ بشر قابل اجرا باشد که هر قانون و
هر موضوع را به شکل خاص آن باید مورد بحث قرار داد.
از نظر مخاطبان
هم وضعیت به همین شکل است. در قرآن کریم، برخی خطاب ها ناظر بر کل بشریت است و با
تعابیری از قبیل یا ایها الانسان آمده است و برخی دیگر ناظر بر مسلمانان و گاه
ناظر بر مسلمانان یا انسان های همان زمان.
شخصیت پیامبر
اسلام نیز مشخصاً دارای دو بعد روشن است. نخست، پیامبر الهی که وظیفۀ وی، ابلاغ
پیام خداوند به انسان است و بس که در آیۀ فوق الذکر مورد تأکید قرار گرفته است و
مخاطب این پیام هم کل انسان های آن زمان و بعد از آن زمان تا ابد است فارغ از گروه
بندی های مختلف اجتماعی یا طبیعی یا انسانی یا ... یعنی در واقع نفس انسان بما هو
انسان است که مخاطب این نوع پیام های الهی است.
بعد دوم شخصیت
ایشان، ریاست سیاسی مدینه النبی و جامعۀ متشکل آن زمان است و ایشان در این شخصیت
به شکل طبیعی باید برای هر کدام از مسائل مدینه النبی تصمیمی اتخاذ می فرمود. این
تصمیم ها قطعاً با توجه به زمان و مکان و شرایط خاص آن موقع اتخاذ شده است و به جز
برخی تصمیم های ابدی، نمی توان باقی آن ها را در هر زمان و مکان و شرایطی اجرا کرد
مگر زمان و مکان و شرایط مشابه آن موقع.
در این خصوص
فقهاء تعبیری دارند به این شکل که «حکم، تابع موضوع است» و تا زمانی که موضوع، یکی
است، حکم هم همان است اما با تغییر موضوع، حکم هم تغییر می کند. با این وجود، حتی
در خصوص قوانین خاص آن زمان هم، اصول تقنین و نوع برخورد بهتر با مسائل اجتماعی را
می توان از همین قوانین محدود به زمان و مکان و جامعۀ خاص استخراج کرد.
در این خصوص و
برای توضیح بیشتر مطلب، مجبوریم تناسب و رابطۀ دین را در کل بخصوص دین اسلام را با
حکومت مورد توجه قرار دهیم که به علت گستردگی بحث، به مبحث بعد موکول می کنیم.
خداوند یارتان باد همراهان همدل.
- ۹۲/۱۲/۰۵