عبور
يكشنبه, ۴ اسفند ۱۳۹۲، ۰۲:۵۷ ب.ظ
عبور
شبی خواهم گذشت از سدّ
تردید
رها خواهم شد از مفهوم ماندن
چو فردا کلبهام را باز یابید
تکیده پیکری بینید از من
غبار خستگی
بر آن نشسته
به هم گوئید : ای افسوس از آن مرد
بگریید از برایم چند روزی
از آن پس این تن آزرده باشد
خوراک مور و ماران را تموزی
به اجزائی
ز همدیگر گسسته
من اما در فضای قدسی وصل
رها همچون پرستوهای عاشق
نه اندوهی نه دردی نه شکستی
نسیمی مانم از یک صبح صادق
حصار شرجی
شب را شکسته
به شهر خفته عطر عاشقی را
به عاشقتر عبوری خواهم افشاند
که یاد آرید شعری را که جز من
کسی در کوچههای شب نمیخواند
به چشم اشکبار
و جان خسته
خوشا عشق و خوشا عصیان عاشق
خوشا از عاشقی بر دار رفتن
خوشا دل بستن و از تن گسستن
خوشا بر راه دل هموار رفتن
خوشا عاشق
که از هر بند رسته
- ۹۲/۱۲/۰۴
خوشا در عاشقی بر دار رفتن . نه .این از بدآموزی های نسل شماست .
خوشا از عاشقی در راه مردن .
حواس من پیش مجنونه . حواس شما کجاست ؟
بدرود!