شستن واژه ها
شنبه, ۳ اسفند ۱۳۹۲، ۱۰:۴۸ ق.ظ
بسم الله الرحمن الرحیم
شستن واژه ها
شبه گلایه
ای دوستانه
دوست بزرگواری، دوستانه و بزرگوارانه نکاتی را
به بنده تذکر دادند که اظهارات ایشان به عنوان نظر ذیل مطلب نقد سخنان جناب
زیباکلام در وبلاگ هست و اینجا هم عیناً درج می شود.
سلام محمود جان
جو گیر نشو !
ایراد گرفتن به شجاع ترین آدم در این برهه ، زرنگی
نیست . برخی از حرف های شما هم درست است ولی خدا وکیلی شما بگو اقتصاد اسلامی چیه
؟ جامعه شناسی اسلامی چیه ؟هکذا روانشناسی و قس علی هذا ...
محمود گلم !
دست بردار از این در وطن خویش غریب .
به خداوندی خدا اگر همه پندارشون رو نیک بکنند ،
کردارشون نیک میشه ؛ اگر کردارشون رو نیک بکنن ، گفتارشون نیک خواهد شد .
گفتار و کردار شما نیک نیست ، چرا که بعد از یک هزاره
هنوز نمیگذارید این وطن یه هوایی بخوره .
محمودجان همه ی ایدئولوژیک ها در جوامع سکولار عربده
می کشند و می نویسند ولی در جوامع ایدئولوژیک فقط یک صداست که از همه جا ...
و اما چند نکته
را خدمت این سرور ارجمندم عرض می کنم ضمن این که به لحاظ حق دوستی و بزرگ تری،
باید سخن ایشان را به دیدۀ منت نهم.
1- داوری در
خصوص شخصیت جناب زیباکلام و هیچ انسان دیگری در حد بنده نیست. حرف من این است که
مشکل ما همین افراط و تفریطی است که گاه از مرحوم بهشتی می خواهیم اقتصاد را در
قانون اساسی، توحیدی کند و گاه به کلی منکر برنامه داشتن اسلام برای این جهان می
شویم. علت این امر هم این است که در آن موقع، جامعه، آن را می پسندید و حالا این
را می پسندد. جناب زیباکلام چه چیزی در سخنان کنونیشان هست که مردم ما اینک در گپ
و گوهای هر روزه نمی گویند؟
وظیفۀ نخبه،
هدایت جامعه است. آن زمان که جامعه همه چیز را با وصف اسلامی می خواست که جناب
زیباکلام طبق روایت خودشان از مرحوم بهشتی انتقاد می کردند که چرا اقتصاد را
توحیدی ننوشته ای؟ و حالا که به دلیل رفتارهای حاکمان، قشر عظیمی از مردم نسبت به
اسلام بدبین شده اند هم ایشان همین بدبینی را در شکل سخن عالمانه منعکس می فرماید.
این در حالی است که ایشان هم آن موقع و هم حالا باید فریاد می زد که این که عمل می
کنید، اسلام نیست. البته ایشان نمی توانست چنین بگوید زیرا آن موقع اگر می گفت،
مثل بنده از راهیابی به تحصیلات عالیه باز می ماند و اینک هم نمی تواند بگوید چون
ضمن این که اسلام شناسی رشتۀ علمی ایشان نیست، گروه زیادی از مردم هم دفاع از
اسلام را نمی پسندند.
بنده عرض می کنم
که نوع تفکر جناب زیباکلام، مخدر این جامعه است و باعث و بانی همۀ این نابسامانی
ها زیرا که این تفکر خود را با آنچه محبوب می نماید، می آراید، چه حق باشد و چه
باطل در حالی که نخبۀ فکری باید خود را به حق بیاراید چه مردم بپسندند و چه
نپسندند.
دوست بزرگوارم.
شجاعت، سخن گفتن یک قافلۀ شهید و اسیر و منزوی و فراری به خارج از کشور از سنخ و
تبار ستار بهشتی است که نتیجۀ سخنشان را یا در گور خفته اند یا در خاموشی تنهائی و
یا در عزلت غربت. شجاعت نیست زمانی چیزی را بگوئی که بسیاری دهان ها تکرارش می
کنند و قبل از تو بارها گفته اند.
2- بنده هرگز
از واژگانی مانند «اقتصاد اسلامی» دفاع نکرده ام و همواره جار زده ام که اقتصاد،
اقتصاد است و اسلام، اسلام. حضرتعالی اگر جلد نخست «پیرامون نظام سیاسی» را مطالعه
کرده باشید، ملاحظه خواهید فرمود که در آنجا دقیقاً توضیح داده ام که اسلام، دین
است و در نخستین مرتبه، ناظر بر رابطۀ انسان با خداوند و نمی تواند وصف یا مضاف
الیه برای واژگانی چون اقتصاد، جامعه شناسی، ادبیات، ... و حتی جمهوری باشد. این
را از همان زمانی معتقد بودم که جناب زیباکلام اصرار داشتند چرا اقتصاد، وصف
توحیدی ندارد.
3- می گویم
ایدئولوژیک نیستیم. واژۀ ایدئولوژیک را غربی ها برای نظام هائی مانند شوروی سابق
به کار می برند زیرا این نظام ها به تمامی مجری تفکرات رهبران فلسفی کمونیسم و
سوسیالیسم بودند و واقعاً ایدئولوژیک بودند اما ما ایدئولوژیک نیستیم. مگر
ایدئولوژی ما اسلام نیست؟ پس چرا رفتارهای جمهوری اسلامی هیچ تشابهی با تعالیم
اسلام ندارد؟ شما می دانید که رهبر جامعۀ اسلامی، امام حسن مجتبی زمانی که در مرکز
حکومت خود مورد تعرض یک شامی قرار می گیرد، به نرمی با وی سخن می گوید و تلاش می
کند اگر مشکلی دارد حل کند به شکلی که مرد شامی از شرم در خود می پژمرد. در این
هزاره که می فرمائید کی و کجا اسلام حاکم بود که حکومت ایدئولوژیک داشته باشیم؟ یک
هزاره تهمت، یک هزاره افترا، یک هزاره حکومت استبدادی به نام دین خدا آیا کافی
نیست تا بدانیم اسلام، آن گوهر ارجمندی است که اگر بشریت بدان پناه برد، به سعادت
راستین می رسد؟ و این همه دشمنی با این دین فقط و فقط به دلیل اصالت و درستیش است؟
نامۀ امام علی
را به مالک اشتر بخوانید: ... که این مردم، یا در دین با تو برادرند و یا در خلقت،
برابر.
و رفتار امام
را بنگرید که آیا جز این بود که در سخن می گفت؟
می گویم که
باید واژه ها را به دقت به کار برد. اگر ایدئولوژی، اسلام است و ایدئولوژیک،
حکومتی که بر مبنای قوانین اسلام عمل می کند، پس، حکومت فعلی، ایدئولوژیک نیست.
حتماً شما به
یاد می آوری سال های آغاز عمر نظام را که تکرار می کردیم: «من با تو مخالفم اما
جانم را می دهم تا تو سخنت را بیان کنی»
شما شاهدی که
من، بر آن سخن باقی ماندم و بدترین ستم ها را در انواع اشکالش از نظام جمهوری
اسلامی تحمل کرده ام و اینک، خیلی هم مد روز است که علیه آن سخن بگویم اما اگر
تمام آن رنج های من و دیگران باعث شده باشد ملتم یک گام به سوی حقیقت پیش رود و
فقط متوجه این کمترین واقعیت آشکار شود که بین ادعا تا عمل، فاصله ای طولانی است و
مسلمانی را به عمل اندازه می گیرند نه به قبضۀ ریش و حجت رگ های گردن، رنج های من و
دیگران بیهوده نبوده است.
همین جا
یادآوری کنم سلسله مباحث «گذرگاه عافیت» که به اتهام «دهۀ پنجاهی بودن» ردش
فرمودی، دقیقاً همین تعریف دقیق واژگان را هدف دارد.
رب اشرح لنا صدرنا و یسر لنا امرنا و احلل عقده من لساننا یفقهوا
قولنا
- ۹۲/۱۲/۰۳
پاسخ ها مجاب کننده بود .
سپاس
نستوه و نیسا باشی
بدرود!