در مرز شب
سه شنبه, ۱۷ دی ۱۳۹۲، ۰۹:۳۱ ق.ظ
در مرز شب
در مرز شب ، نه هیچ صدائی نه جنبشی
جوبار ، خشک و ره
، تهی از ردّ کاروان
در دیده ، شکّ
دیدن و بر گام ، وزن راه
از سنگها ، زمین
تهی از لحظهها ، زمان
ابلیس ، مست فتح و خدا ، گرم انتحار
ایمان ، غریب و
عشق ، غروب و نفس ، غراب
رفتن ، شکست
گام و نشستن ، رسوب جام
اندیشه ، گوش و
واقعه دستان انتخاب
دژخیم خویش بودن و در خویش گم شدن
خود را به برق
حادثه آیا توان شناخت
اینجا شب است ،
شب . چه صدائی ؟ چه جنبشی ؟
باید که قیر شب[1]
را در کورهای گداخت
24 / مهر / 68
- شیراز
5 - اصطلاح « قیر شب » از مرحوم سهراب سپهری است .
- ۹۲/۱۰/۱۷