فاجعه آموزش 02
پنجشنبه, ۲۸ آذر ۱۳۹۲، ۰۵:۴۴ ب.ظ
بسم الله الرحمن الرحیم
فاجعه آموزش
بررسی یک
منبع مورد بررسی:
نام کتاب: سقوط تعهدات
نویسنده: دکتر مهدی شهیدی
ناشر: مجمع
علمی و فرهنگی مجد
مشخصات: چاپ
هفتم. یک هزار نسخه. تهران 1392. 272 صفحه. 13000 تومان.
درس: حقوق
مدنی 1 دورۀ کارشناسی ارشد دانشگاه پیام نور
قبل از ورود در
بحث، باید گلایه کنم از دوستانی که به وبلاگ، مراجعه اما از اظهار نظر، مضایقه فرمودهاند
که این، همانگونه که در مقدمۀ این سلسله مباحث عرض کردم، نوعی بیتوجهی را به
موضوعاتی نشان میدهد که سخت محتاج توجهند. امیدوارم این بیتوجهی مدام نباشد.
نخستین بحث را
از آموزش عالی برگزیدم. کارشناسی ارشد، سطحی است که محتاج دقت کامل در انتخاب
منابع درسی است مخصوصاً دانشگاهی که دانشجو از استاد بهره نمیبرد و صرفاً متکی به
منبع مکتوب است. با هم به نمونهها بنگریم و سپس به بحث بنشینیم:
نمونه یک :
مادۀ 270 قانون
مدنی میگوید: «اگر
متعهد، در مقام وفای به عهد، مالی تأدیه نماید، دیگر نمیتواند به عنوان این که در
حین تأدیه مالک آن مال نبودهاست، استرداد آن را از متعهدله بخواهد مگر این که
ثابت کند که مال غیر و با مجوز قانونی در ید او بوده بدون این که اذن در تأدیه
داشته باشد.»
کتاب سقوط
تعهدات در صفحۀ 30 در تشریح این ماده میگوید: «... متعهد حق استرداد [مال غیر را که به عوض مال
خود تسلیم کرده] ندارد مگر این که سه امر را اثبات کند. یکی این که مال تسلیم شده
متعلق به دیگری است، دیگر این که مالک مال، اذن در تأدیه آن را ندادهاست و
بالاخره سوم این که تصرف متعهد در مال غیر با مجوز قانونی بودهاست ... اگر متعهد،
تعلق مال را به غیر و نیز مجاز بودن تصرف خود را در آن به ثبوت برساند ولی نتواند
غیر مأذون بودن خود را نسبت به تسلیم مال اثبات کند، باز هم حق استرداد نخواهد
داشت زیرا هرچند اصل عدم اذن اقتضا میکند که تأدیه غیر معتبر باشد، ولی اصل
مزبور قابل اعتنا نخواهد بود چون ظاهر، این است که در یک جامعۀ منظم،
شخصی که مالی را در مقام ایفای تعهد خود تسلیم میکند، این اقدام برای او قانوناً
مجاز میباشد و اصلی که در بالا ذکر شدهاست، توان معارضه با این ظهور را ندارد
و ادعای بعدی متعهد دایر بر مأذون نبودن در تسلیم، نمیتواند خدشهای بر این ظهور
وارد سازد. به علاوه امارۀ تصرف نیز که به سود متعهدله موجود است، بر اصل عدم اذن
حکومت دارد.»
اینک با توجه
به این بیان مؤلف، روشن است که مؤلف محترم اشراف کامل نسبت به بحث ندارد. به ایرادات
انشائی کاری نداریم که دستکم میتوانست با ارجاع به یک ویراستار، رفع شود، بلکه
مهم، تعارض عجیبی است که نشان میدهد مؤلف محترم اشرافی کامل بر موضوع ندارد.
مؤلف محترم
مدعی است که اصل عدم اذن، قابل اعتنا نیست اگر چه این اصل اقتضا دارد که تأدیه،
غیرمعتبر باشد. چگونه چنین چیزی ممکن است؟ اگر اثبات شود که مدیون، اذن در تأدیه
نداشتهاست، مال قابل استرداد است که در این صورت، اصل عدم اذن، قابل اعتنا و
معتبر است. اگر هم عدم اذن وی اثبات نشود، مال قابل استرداد نیست و علت آن هم عدم
اثبات عدم اذن است. در این حالت دیگر اصل عدم اذن وجود ندارد تا معتبر و به قول
مؤلف، قابل اعتنا نباشد.
در ادامه، مؤلف
معتقد است که ظهور صحت پرداخت، معتبر است و عدم اذن، توان معارضه با آن ندارد در
حالی که به نصّ صریح مادۀ 270 قانون مدنی که اتفاقاً مورد استناد مؤلف هم هست، در
صورت اثبات عدم اذن، این اثبات معتبر است و بر آن ظهوری که مؤلف مدعی است، حاکم و
این، عکس ادعای مؤلف است.
پس، عدم اذن یا
اثبات نشدهاست که وجود ندارد تا معتبر باشد یا نباشد و یا اثبات شدهاست که معتبر
است و با وجود عدم اذن، میتوان مال را (در فرض وجود دو شرط دیگر) مسترد داشت.
نمونه دو :
مؤلف در صفحۀ
34 میگوید: «در صورتی
که مورد تعهد به سود شخص یا اشخاص دیگر بازداشت شدهباشد، تسلیم آن به متعهدله سبب
سقوط تعهد نمیشود و پس از ثبوت صحت دعوی اشخاص مذکور، متعهد ملزم به تسلیم دیگری
در حق ایشان خواهد گردید زیرا مورد تعهد پس از بازداشت، موضوع حق بستانکاران متعهدله
قرار گرفته و تسلیم آن به متعهدله سبب تضییع حقوق بستانکاران میشود.»
مؤلف با آن که
خود استدلال میکند که پرداخت مورد تعهد به متعهدله زمانی که متعلق حق ثالث است،
صحیح نیست، باز هم در مقام استنتاج میگوید که پس از ثبوت دعوی ثالث، متعهد باید
تسلیم دیگری در حق ثالث به عمل آورد در حالی که این امر صحیح نیست و چون مورد
تعهد، متعلق حق ثالث است، پس تسلیم آن به متعهدله، نادرست است و باید به ثالث
تسلیم شود. بنا بر این، در صورت اثبات حق ثالث، تسلیم دیگر باید در حق متعهدله به
عمل آید نه در حق ثالث، آنگونه که مؤلف اعلام کردهاست.
نمونه سه :
مؤلف در صفحۀ 44
میگوید: «در قانون
مدنی ایران، تعریفی از ماهیت حقوقی ایفای تعهد به وسیله تأدیه موضوع متفاوت با
مورد تعهد به عمل نیامده و وضعیت این عمل حقوقی صریحاً مشخص نشدهاست. با این حال،
صحت و اعتبار آن از مفهوم مخالف ماده 275 این قانون که مقرر میدارد: متعهدله را
نمیتوان مجبور کرد که چیز دیگری به غیر آنچه که مورد تعهد است قبول نماید اگرچه
آن شیء قیمتاً معادل یا بیشتر از موضوع تعهد باشد، به روشنی استنباط میشود.»
مفهوم مخالف
این ماده چیست؟ که مؤلف میگوید باعث اعتبار و صحت ایفای تعهد به وسیلۀ موضوع
متفاوت با مورد تعهد است.
این ماده دو
عبارت دارد. عبارت اول میگوید: « متعهدله را نمیتوان مجبور کرد که چیز دیگری به غیر آنچه که مورد تعهد
است قبول نماید » که نمیتوان برای آن مفهوم مخالفی
فرض کرد زیرا اگر بگوئیم : « متعهدله
را میتوان مجبور کرد که چیز دیگری به غیر آنچه که مورد تعهد است قبول ننماید » مفهومی مضحک به دست میآید.
عبارت دوم هم
جملۀ وابستهای است که با "اگرچه" شروع میشود که معنای آن وابسته به
معنای جملۀ نخست است و اگر بخواهیم برای آن مفهوم مخالفی فرض کنیم، باید بگوئیم: « اگرچه آن شیء قیمتاً معادل یا بیشتر از موضوع
تعهد نباشد [متعهدله را میتوان مجبور کرد ...]»
حال با توجه به
این که اصولاً این ماده دارای مفهوم مخالف نیست، چه مفهوم مخالفی را مؤلف محترم
برای آن فرض کرده؟ و اگر فرضاً مفهوم مخالفی را بتوان برای آن تراشید، چگونه منظور
جناب دکتر را برآورده میکند؟ کاش توضیح میدادند ...
و سلام بر آنان که به سربلندی ایران میاندیشند.
- ۹۲/۰۹/۲۸