مرد تازه
پنجشنبه, ۱۸ مهر ۱۳۹۲، ۱۲:۴۰ ب.ظ
مرد تازه
پشت پرچین کهنۀ این باغ
مردی از خاک تازه روئیدهاست
از قرنطینهاش عبور مکن
او هوای عفن نبوئیدهاست
بودنش ، دیدن است در کوری
شور خندیدن است در اندوه
آخر جملۀ شکستن نیست
مهر ماه است در شبی انبوه
نامش از نامههای هر عاشق
جامش از جمع مهربانیها
با اسیران امید آزادی
پیش پیران ، سرِ جوانیها
شامگاهان که قحبگانی چند
مینگارند طرح فردا را
او سلاحی ز عشق میسازد
تا کند چاره طرح آنها را
- ۹۲/۰۷/۱۸